پارت جدید قسمت خوب ماجرا

پارت جدید – "قسمت خوب ماجرا"

شب، مثل همیشه، با بوی عطر ملایم گل‌های باغ، از پنجره به اتاق سرک می‌کشید.
ات آرام، در تخت، نفس‌های منظم می‌کشید…
لب‌هاش جمع شده بودن و خط نازک اشک، هنوز گوشه‌ی پلکش برق می‌زد.

تهیونگ روی مبل روبه‌روی تخت نشسته بود. هنوز خوابش نبرده بود.

در اتاق به‌آرومی باز شد...

صدای قدم‌هاش رو شناخت… گویی بود.

با لباس شب، آهسته جلو اومد. صدای نازکش توی تاریکی اتاق پخش شد:

_ گویی: "تهیونگ… میشه چند دقیقه حرف بزنیم؟ فقط من و تو…"

تهیونگ نگاهش رو از صورت خواب‌آلود ات برداشت و به گویی دوخت.

_ تهیونگ (آروم ولی سرد): "بگو."

گویی آهی کشید، ایستاد نزدیک‌تر، اما سعی کرد صداش نلرزه:

_ گویی: "من می‌دونم تو دیگه منو نمی‌خوای… اما خواهش می‌کنم طلاقم نده.
قسم می‌خورم… دیگه به ات کاری ندارم…
همه‌چیزو قبول می‌کنم… فقط نذار طلاق بگیرم."

تهیونگ بلند شد. رو‌به‌روش ایستاد، اما صداش بدون لرزش، محکم و خونسرد بود:

_ تهیونگ: "من بهت هیچ حسی ندارم...
هیچی، نه علاقه، نه خشم…
فقط یه سردی محض.
متاسفم اما تلاش بی‌خود نکن."

گویی اخماش رو در هم کشید، ولی سعی کرد ضعفش رو پنهان کنه.
تهیونگ می‌خواست طلاقش بده، چون ات رو دوست داشت…
اما اون؟ اون می‌دونست اگه از تهیونگ جدا بشه، باید با اون پیرمرد روسی ازدواج کنه.
کسی که خانواده‌ش سال‌ها قبل باهاش قرارداد بسته بودن… و حالا تهیونگ تنها راه فرار از اون کابوس بود.

سکوت بین‌شون سنگین شد.

گویی یک قدم جلو اومد و زمزمه کرد:

_ گویی: "منم مثل تو احساسی ندارم… فقط نمی‌خوام با اون مرد ازدواج کنم.
تو… قسمت خوب ماجرای منی تهیونگ."

تهیونگ سرش رو کمی خم کرد، از کنار گویی گذشت و کنار تخت ات ایستاد.
موهای ات رو از روی صورتش کنار زد و همون‌طور که نگاهش می‌کرد، بدون اینکه به گویی برگرده گفت:

_ تهیونگ: "متأسفم گویی…
تو هیچ‌وقت همسر من نبودی.
فردا، طلاق رسمی میشه… و تو آزادی، هر مسیری که انتخاب می‌کنی، مسئولیتش با خودته."

و بعد چراغ کنار تخت رو خاموش کرد…

گویی همون‌جا ایستاد…
با چشم‌هایی بی‌حس، و ذهنی پر از نقشه‌های تاریک.
دیدگاه ها (۳۴)

– "یه شروع کوچولو..."صبح اون روز آفتاب، مهربون‌تر از همیشه ا...

---📜 پارت جدید – "یه راز شیرین"صدای خنده‌های ملایم از گوشه‌ی...

رفتم اکسپلور ویسگون 😐😂❤

چالشششش! بیاید پیوی بهم بگید من رو چطوری تصور کردید با عکس ن...

دوست پسر دمدمی مزاج

پارت ۱۶۱

پارت : ۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط