خانواده کیم 😹، پارت۱۳
#خانواده_کیم_😹،#پارت۱۳
خواب بودم ،داشتم خواب میدیدم فقط من بودمو اعضا 😻.........ولی بعد یهدفعه تهیونگ اومد جلو و ازم خواستگاری کرد😳😵اولش خیلی متعجب بودم اما بعد جیغغغغغغغ زدم گفتم بلههههههه😆😆.......که یعدفه همون مرده حالت سکته ای منو صدا میزد از خواب پاشدم دیدم همه دارن منو نگاه میکنن تو ذهنم گفتم«چرا اینا منو اینجوری نگاه میکنن😕........ادم ندیدن😕😑.......نکنه که 😨😧......ههههههههههه😨😨😨😨😨😨.......من تو بیرون از خوابمم داد زدم ........نههههههه😨😨😨😨😨
+(کره ای)ببخشید من خواب بودم حواسم نبود😅😥
تا اینو گفتم همه بهم گفتن دیوانه و رفتن خوابیدن😑😐......حوصلم سر رفت رفتم تو گوگلو اون هتلرو رزو کردم اتاق ۱۱۸بودم 😨......اووووووووووهههههههه یعنی انقدر ارتفاع داره😰😰😰......خیلی هیجان داشتم😆😆😆😆.....نمیتونستم بخوابم.....گفتم بزار با شیما حرف بزنم😆شمارشو تو فرودگاه گرفته بودم حرف زدم تو چتم الان تو ایران باید ساعت ۳ظهر باشه دیگ اره .....😆😄
+سلام شیمی جونم😆
_ سلام هانی جونم چه خبرا😆😇
+هیچی تو هواپیما فک کنم دو ساعت دیگ میرسیم کره😆
_واایییییی گفتی کره دلم یزره شد😢😩
+ای بابا تو همین ۷ساعت پیش گفتی خیلی دلم تنگ شده واسه ایران حالا میگی میخوام برگردم دیوانه😂😁
_اواااا راس میگی😂😂😂.... میگما اگه میخوای میتونی بری خونه ی من اونجا همه چی هست حتی ارمی بمبو اینا 😅😄
+نه بابا مزاحم مامان اینا میشم😅
_نه بابا چه مزاحمتی اونجا واسه خودمه مامان اینا یه جا دیگن بعدشم اونجارو من دنبال یه نفر میگشتم که تا موقعی که من برمیگردم اونجا باشه که حالا نسیب تو شدش😂😂
+نه اخه یه هتل رزو کردم نزدیک بیگ هیته😂😂😂
_ااااا خوش به حالته که پسسسسس باشه من برم روستارو بگردم دلم تنگیده بای😆😘
+باشه برو بای معلوم نیس چه فازی میزنی بای😂😂😀😙
💭و💜یادتون نره😹
خواب بودم ،داشتم خواب میدیدم فقط من بودمو اعضا 😻.........ولی بعد یهدفعه تهیونگ اومد جلو و ازم خواستگاری کرد😳😵اولش خیلی متعجب بودم اما بعد جیغغغغغغغ زدم گفتم بلههههههه😆😆.......که یعدفه همون مرده حالت سکته ای منو صدا میزد از خواب پاشدم دیدم همه دارن منو نگاه میکنن تو ذهنم گفتم«چرا اینا منو اینجوری نگاه میکنن😕........ادم ندیدن😕😑.......نکنه که 😨😧......ههههههههههه😨😨😨😨😨😨.......من تو بیرون از خوابمم داد زدم ........نههههههه😨😨😨😨😨
+(کره ای)ببخشید من خواب بودم حواسم نبود😅😥
تا اینو گفتم همه بهم گفتن دیوانه و رفتن خوابیدن😑😐......حوصلم سر رفت رفتم تو گوگلو اون هتلرو رزو کردم اتاق ۱۱۸بودم 😨......اووووووووووهههههههه یعنی انقدر ارتفاع داره😰😰😰......خیلی هیجان داشتم😆😆😆😆.....نمیتونستم بخوابم.....گفتم بزار با شیما حرف بزنم😆شمارشو تو فرودگاه گرفته بودم حرف زدم تو چتم الان تو ایران باید ساعت ۳ظهر باشه دیگ اره .....😆😄
+سلام شیمی جونم😆
_ سلام هانی جونم چه خبرا😆😇
+هیچی تو هواپیما فک کنم دو ساعت دیگ میرسیم کره😆
_واایییییی گفتی کره دلم یزره شد😢😩
+ای بابا تو همین ۷ساعت پیش گفتی خیلی دلم تنگ شده واسه ایران حالا میگی میخوام برگردم دیوانه😂😁
_اواااا راس میگی😂😂😂.... میگما اگه میخوای میتونی بری خونه ی من اونجا همه چی هست حتی ارمی بمبو اینا 😅😄
+نه بابا مزاحم مامان اینا میشم😅
_نه بابا چه مزاحمتی اونجا واسه خودمه مامان اینا یه جا دیگن بعدشم اونجارو من دنبال یه نفر میگشتم که تا موقعی که من برمیگردم اونجا باشه که حالا نسیب تو شدش😂😂
+نه اخه یه هتل رزو کردم نزدیک بیگ هیته😂😂😂
_ااااا خوش به حالته که پسسسسس باشه من برم روستارو بگردم دلم تنگیده بای😆😘
+باشه برو بای معلوم نیس چه فازی میزنی بای😂😂😀😙
💭و💜یادتون نره😹
۵.۳k
۱۱ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.