ساکوراسو bts دختران زیباامانادان 😻😹، پارت۴
#ساکوراسو_bts_دختران_زیباامانادان_😻😹،#پارت۴
_باشه باشه 😅😄😆،،،،،،،اومدم بگم که .......
(باداد)بگگگگگگگگگگیییییییییررررررررر بخخخخخخخخخخووووووووااااااااااااببببببببب😬،،،،،،،
مدرست دیر میشه😠😊😇
_😨اا ب...اا....شه....چ...شش...مم..😨😴
(فردا صبح)
از خواب پاشدم دیدم ساعت داره خودشو میکشه😑.....بلند داد زدم
+خااااامممموووووشششش باشششششش😑😐
بعد خفه خون گرفت😑.....یکم به بدنم کشو غوصی دادم بعد داشتم خمیازه میکشیدم که .....اجیم گفت
_ارام باش حیوان دهنت جعر خورد😐😑
+هههههه .......اخ جونننننننننن تو هم مث من حرفیدی هوراااااااااا😆😆😆😆
_دیوانه😑،.....پاشو باید من بگم که اماده شی بری مدرسه😐
+😨م.....مم......ممممممددددرررررسسسسسمممممم دیرررر شددددددد
جوری داد زدم کع کلاغا پر زدن رفتن😂😅....بدو بدو اماده شدمو بعد دوچرخه صورتیمو برداشتمو....با سرعتتتتتت و با هیجانننننن میروندمم😆😆.....بعد دیدم خیابون خلوته داد زدم😆
+هههوووووووووووورررررااااااااا
پیش به سوی مخ زدننننننننن😆😆😆😆😆😆
رسیدم دم مدرسه و بعد دوچرخمو بدو بدو گذاشتم تو جایگاه دوچرخه ها کع دیدم یا ابلفضل😨کلییییی دوچرخه پارک شده بود جوری که دیدم دوچرخه ی خودم جا نمیشد😅😆خوشحال شدمو بعد دوچرخمو چپوندم توی اون همه دوچرخه😆😂بعد بدو بدو داشتم میرفتم سمت حیات مدرسه که سر صف وایستم که یعدفه یه لیموزین با شیشه های دودی جلو در مدرسه پارک شدو بعد یع دفه هفت تا پسر جیذابببببب😍اومدن بیرون نفهمیدم کی بودن اما احساس کردم چهره هاشون اشناست میخواستم برم سمتشون که یه دفعه همه ی دخترا حمله کردن سمتشون😶و منم همینجوری خشکم زد😶😵،،،،
بعد دیدم که شش تا بادیگارد ترسناک که یکشون گنده و کچل بود اومدو اونا رو زد کنارو......
لایکوکامنت یادتون نره😹😻
_باشه باشه 😅😄😆،،،،،،،اومدم بگم که .......
(باداد)بگگگگگگگگگگیییییییییررررررررر بخخخخخخخخخخووووووووااااااااااااببببببببب😬،،،،،،،
مدرست دیر میشه😠😊😇
_😨اا ب...اا....شه....چ...شش...مم..😨😴
(فردا صبح)
از خواب پاشدم دیدم ساعت داره خودشو میکشه😑.....بلند داد زدم
+خااااامممموووووشششش باشششششش😑😐
بعد خفه خون گرفت😑.....یکم به بدنم کشو غوصی دادم بعد داشتم خمیازه میکشیدم که .....اجیم گفت
_ارام باش حیوان دهنت جعر خورد😐😑
+هههههه .......اخ جونننننننننن تو هم مث من حرفیدی هوراااااااااا😆😆😆😆
_دیوانه😑،.....پاشو باید من بگم که اماده شی بری مدرسه😐
+😨م.....مم......ممممممددددرررررسسسسسمممممم دیرررر شددددددد
جوری داد زدم کع کلاغا پر زدن رفتن😂😅....بدو بدو اماده شدمو بعد دوچرخه صورتیمو برداشتمو....با سرعتتتتتت و با هیجانننننن میروندمم😆😆.....بعد دیدم خیابون خلوته داد زدم😆
+هههوووووووووووورررررااااااااا
پیش به سوی مخ زدننننننننن😆😆😆😆😆😆
رسیدم دم مدرسه و بعد دوچرخمو بدو بدو گذاشتم تو جایگاه دوچرخه ها کع دیدم یا ابلفضل😨کلییییی دوچرخه پارک شده بود جوری که دیدم دوچرخه ی خودم جا نمیشد😅😆خوشحال شدمو بعد دوچرخمو چپوندم توی اون همه دوچرخه😆😂بعد بدو بدو داشتم میرفتم سمت حیات مدرسه که سر صف وایستم که یعدفه یه لیموزین با شیشه های دودی جلو در مدرسه پارک شدو بعد یع دفه هفت تا پسر جیذابببببب😍اومدن بیرون نفهمیدم کی بودن اما احساس کردم چهره هاشون اشناست میخواستم برم سمتشون که یه دفعه همه ی دخترا حمله کردن سمتشون😶و منم همینجوری خشکم زد😶😵،،،،
بعد دیدم که شش تا بادیگارد ترسناک که یکشون گنده و کچل بود اومدو اونا رو زد کنارو......
لایکوکامنت یادتون نره😹😻
۴.۷k
۱۰ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.