تصمیم گرفتم این رمان رو بزارم
تصمیم گرفتم این رمان رو بزارم
دریایی عشق پارت ۱
سلام من رزی هستم من ۱۹ سالمه و در سئول زندگی میکنم
سلام من تهیونگ هستم به لقب V من بزرگترین مافیای کره هستم و ۲۰ سالمه
ویو رزی
مثل هر صبح پاشدم و رفتم سرویس کار های لازم رو انجام دادم و اومدم صبحانه خوردم که دوستم جنی بهم زنگ زد
(علامت جنی%)
(علامت رزی+)
%سلام رزی
+سلام جنی کارم داشتی
%میگم میای با لیسا و جیسو بریم بیرون کافه بینگو
+باشه ساعت چند بیام ؟
%ساعت ۶خوبه
+اره خوبه هوا هم خنکه
%باشه عزیزم خداحافظ
+بای بای
ویو تهیونگ
داشتم صبحانه میخوردم که جونکوک به من زنگ زد
(علامت جونکوک÷)
(علامت تهیونگ_)
÷سلام V
_سلام کوک خوبی چی شده؟
÷میگم میای با اضا بریم بیرون کافه بینگو
_اره میام ساعت چند ؟
÷ساعت ۶ خوبه
_اره باشه بای
÷بای بای
ویو رزی
ساعت ۵ بود دیگه کم کم حاضر شدم یه دورس زرد پوشیدم ویه شلوار جین روشن با یه کتونی سفید (عکسشو میزارم) و زدم بیرون سوار پورشم شدم نکته:(رزی ۳ تا ماشین داره و بلده) و رفتم تو کافه بچه ها بودن رفتم پیششون و نشستم.
ویو تهیونگ
رفتم و یه پیراهن سفیدآستین کوتاه برداشتم وبا شلوار قهوهای ویه کفش قهوه ای با ساعت قهوه ای
ست کردم وپوشیدم(عکسشو میزارم) و سوار لامبورگینیم شدم و رسیدم به کافه به اضا سلام کردم و نشستم.
خماری
شرایت ۲۵ لایک و۵ کامنت
دریایی عشق پارت ۱
سلام من رزی هستم من ۱۹ سالمه و در سئول زندگی میکنم
سلام من تهیونگ هستم به لقب V من بزرگترین مافیای کره هستم و ۲۰ سالمه
ویو رزی
مثل هر صبح پاشدم و رفتم سرویس کار های لازم رو انجام دادم و اومدم صبحانه خوردم که دوستم جنی بهم زنگ زد
(علامت جنی%)
(علامت رزی+)
%سلام رزی
+سلام جنی کارم داشتی
%میگم میای با لیسا و جیسو بریم بیرون کافه بینگو
+باشه ساعت چند بیام ؟
%ساعت ۶خوبه
+اره خوبه هوا هم خنکه
%باشه عزیزم خداحافظ
+بای بای
ویو تهیونگ
داشتم صبحانه میخوردم که جونکوک به من زنگ زد
(علامت جونکوک÷)
(علامت تهیونگ_)
÷سلام V
_سلام کوک خوبی چی شده؟
÷میگم میای با اضا بریم بیرون کافه بینگو
_اره میام ساعت چند ؟
÷ساعت ۶ خوبه
_اره باشه بای
÷بای بای
ویو رزی
ساعت ۵ بود دیگه کم کم حاضر شدم یه دورس زرد پوشیدم ویه شلوار جین روشن با یه کتونی سفید (عکسشو میزارم) و زدم بیرون سوار پورشم شدم نکته:(رزی ۳ تا ماشین داره و بلده) و رفتم تو کافه بچه ها بودن رفتم پیششون و نشستم.
ویو تهیونگ
رفتم و یه پیراهن سفیدآستین کوتاه برداشتم وبا شلوار قهوهای ویه کفش قهوه ای با ساعت قهوه ای
ست کردم وپوشیدم(عکسشو میزارم) و سوار لامبورگینیم شدم و رسیدم به کافه به اضا سلام کردم و نشستم.
خماری
شرایت ۲۵ لایک و۵ کامنت
۸.۰k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.