میعادگاه دستانم خالیست...،به عشق طلوع ، خورشید را به زنجیر کشیده ام...،تا ابدیت در ظلمت شبانه ی چشمانت...، تقدیر من گردد...!بامن بمان!خورشید چشمانت، طلوع عشق من است...