سناربو
سناربو
#استری کیدز
(هیونگ لاین)
وقتی میریم از یخچال یه خیار بزرگ و درشت برمیداریم و میایم اونو بشوریم
چان:
(حواسش به تلویزیون بود در افکار خودش غرق شده بود که با صدای تو برگشت نگات کرد)
ا. ت: چانی توهم خیار میخوری
چان: ها؟ خیار؟ چی چی؟(چان تعجب کرده بود که یهو اون فیس تعجبش به خمار شدن برگشت)
ا. ت: چیزی شده خوبی؟
چان: اوهوم خوبم ولی نظرت چیه بجای اون خیار کوفتی به واقعیش دست بزنی
لینو:
لینو اتاق بود و داشت از پله ها میومد پایین و توهم داشتی خیارو میشستی که یهو صدای منحرفی از خیار تولید شد که مینهو سریع اومد اشپزخونه
لینو: اون چه صدای بود ا. ت
ا. ت: هیچی صدای خیار بود
لینو: اوهوم خیار
ا. ت: میخوری تو؟
لینو: نه نرسی تو بخور یکم بعد قراره خیار منم بخوری😶😶(تورو خدا این چه درخواستیه دوست عزیز مغزم)
چانگبین:
طبق معمول چانگبین گشنش بود و خب چون رژیم بود براش میخواستی سالار رژیمی درست کنی ، چانگبیت مث دقایقی پیش با صدای بلند تورو از اتاقتون صدا زد
چانگبین: ایمممم هانگرییییییی
ا. ت: دودقیقه دندون به جیگر بساب اماده میشه دیگ
چانگبین بدو بدو اومد پایین تا ببینه اوضاع چطوره
چانگبین: پس چرا هنوز اماده نیست، نشستی میوه هارو؟؟
ا. ت:دارم میشورم دیگ
چانگبین ا. تو بغل کرد که شکمش به صدا دراومد
ا. ت: میبینم شکمت بی صبرع
چانگبین:عشقمو دید بدتر گشنه شد
ا. ت: وایی چانگبین
چانگبین: چیشد
ا. ت: خیار یادم رفت از یخچال سه تا خیار بزرگ میدی بشورم
چانگبین: باشه
چانگبین بی صروصدا رفت و برات خیارارو اورد گرفتی از دستش داشتی میشستی برات عادی بود ولی چانگبین که به دستت نگاه میکرد ابیکه روی خیار میخورد و با دستای خوش فرمت و. کشیدت داشتی خیارو لمس میکردی تحریک شد شیر اب و بست
ا. ت: چیشد
چانگبین: الان که فکر میکنم غذای هردومونم روبه رومونه
ا. ت: منظورت چیه
چانگبین: ینی اینکه من میتونم مال تورو بخورم توهم مال منو
هیونجین:
هیونجین داشت تو اتاق کار نقاشی میکشید تو لایو و توهم داشتی مجبوری از طرف کمپانیت رژیم بودی پاشدی سالاد خیار خامه ای درست کنی
ا. ت: هیونجین
هیونجین: هوم
ا. ت: سالاد میخوری براتوهم درست کنم
هیونجین: اره بی زحمت برامنم درست کن
ا. ت: باش
هیونجین لایوش تموم شده بود حوصلش سر رفت اومد حال و. روی مبل نشست
هیونجین: میگم ا. ت
ا. ت: بعل
هیونجین همینکه سرشو برگردوند ا. ت رو دید که داشت به صورت منحرفی خیار رو میشست
هیونجین: میگم بیبی گرل
ا. ت: چی گفتی
هیونجین: از این دقیقه بعد من بهت میگم بیبی گرل و توهم ددی
ا. ت: برای چی مگه چیکار کردم
هیونجین: هیچکار ولی این هیچکار کردناتم تحریکم میکنه
هیونجین: حالا نظرت چیه یکم برامن بخوری؟؟
(حلالتون نمیکنم مغزم برا امتحانات پاک بود اونم خراب شد😞😞😞)
#استری کیدز
(هیونگ لاین)
وقتی میریم از یخچال یه خیار بزرگ و درشت برمیداریم و میایم اونو بشوریم
چان:
(حواسش به تلویزیون بود در افکار خودش غرق شده بود که با صدای تو برگشت نگات کرد)
ا. ت: چانی توهم خیار میخوری
چان: ها؟ خیار؟ چی چی؟(چان تعجب کرده بود که یهو اون فیس تعجبش به خمار شدن برگشت)
ا. ت: چیزی شده خوبی؟
چان: اوهوم خوبم ولی نظرت چیه بجای اون خیار کوفتی به واقعیش دست بزنی
لینو:
لینو اتاق بود و داشت از پله ها میومد پایین و توهم داشتی خیارو میشستی که یهو صدای منحرفی از خیار تولید شد که مینهو سریع اومد اشپزخونه
لینو: اون چه صدای بود ا. ت
ا. ت: هیچی صدای خیار بود
لینو: اوهوم خیار
ا. ت: میخوری تو؟
لینو: نه نرسی تو بخور یکم بعد قراره خیار منم بخوری😶😶(تورو خدا این چه درخواستیه دوست عزیز مغزم)
چانگبین:
طبق معمول چانگبین گشنش بود و خب چون رژیم بود براش میخواستی سالار رژیمی درست کنی ، چانگبیت مث دقایقی پیش با صدای بلند تورو از اتاقتون صدا زد
چانگبین: ایمممم هانگرییییییی
ا. ت: دودقیقه دندون به جیگر بساب اماده میشه دیگ
چانگبین بدو بدو اومد پایین تا ببینه اوضاع چطوره
چانگبین: پس چرا هنوز اماده نیست، نشستی میوه هارو؟؟
ا. ت:دارم میشورم دیگ
چانگبین ا. تو بغل کرد که شکمش به صدا دراومد
ا. ت: میبینم شکمت بی صبرع
چانگبین:عشقمو دید بدتر گشنه شد
ا. ت: وایی چانگبین
چانگبین: چیشد
ا. ت: خیار یادم رفت از یخچال سه تا خیار بزرگ میدی بشورم
چانگبین: باشه
چانگبین بی صروصدا رفت و برات خیارارو اورد گرفتی از دستش داشتی میشستی برات عادی بود ولی چانگبین که به دستت نگاه میکرد ابیکه روی خیار میخورد و با دستای خوش فرمت و. کشیدت داشتی خیارو لمس میکردی تحریک شد شیر اب و بست
ا. ت: چیشد
چانگبین: الان که فکر میکنم غذای هردومونم روبه رومونه
ا. ت: منظورت چیه
چانگبین: ینی اینکه من میتونم مال تورو بخورم توهم مال منو
هیونجین:
هیونجین داشت تو اتاق کار نقاشی میکشید تو لایو و توهم داشتی مجبوری از طرف کمپانیت رژیم بودی پاشدی سالاد خیار خامه ای درست کنی
ا. ت: هیونجین
هیونجین: هوم
ا. ت: سالاد میخوری براتوهم درست کنم
هیونجین: اره بی زحمت برامنم درست کن
ا. ت: باش
هیونجین لایوش تموم شده بود حوصلش سر رفت اومد حال و. روی مبل نشست
هیونجین: میگم ا. ت
ا. ت: بعل
هیونجین همینکه سرشو برگردوند ا. ت رو دید که داشت به صورت منحرفی خیار رو میشست
هیونجین: میگم بیبی گرل
ا. ت: چی گفتی
هیونجین: از این دقیقه بعد من بهت میگم بیبی گرل و توهم ددی
ا. ت: برای چی مگه چیکار کردم
هیونجین: هیچکار ولی این هیچکار کردناتم تحریکم میکنه
هیونجین: حالا نظرت چیه یکم برامن بخوری؟؟
(حلالتون نمیکنم مغزم برا امتحانات پاک بود اونم خراب شد😞😞😞)
۱.۴k
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.