چند پارتی شوگا🤍🥲....
چند پارتی شوگا🤍🥲....
پارت 1 🤍
بی حوصله به پنجره ی کلاس خیره شده بود، کلافه دستی تو موهاش کشید و نگاهی به ساعت کرد هنوز پنج دقیقه مونده بود تا پایان کلاس...
نگاش به پسری رفت که با دیدنش کمی خوشحال میشد، ولی حسه نفرتی که نسبت بهش داشت بیشتر بود... جوری که با اشتیاق داشت به درس گوش میداد روی مخش بود، دوباره نگاشو به ساعت داد و فقط سه دقیقه تا پایان کلاس یعنی برای رفتن به خونه اماده بود؟؟ بازم همون غر زدن تحقیر شدن ارزششو داشت؟؟.... و بلاخره کلاس تموم شد
استاد: خدانگهدار...
هوفی کشید و وسایلشو جمع کرد اروم از کلاس خارج شد توی حاله خودش بود که با صدایی که شنید سرجاش واستاد...
یونگی:«یورا میتونیم حرف بزنیم؟؟»
بله همون پسری که رو مخش بود کسی که وقتی میدیدش به رقابت فکر میکرد«کاری دارید؟»
یونگی: میخواستم باهات حرف بزنم اگه کار داری خیلی مهم نیست!
یورا: نه، کاری ندارم میتونیم حرف بزنیم...«با اینکه بخاطر این پسر همیشه به جای شاگرد اول شاگرد دوم بود و باید غر زدن مادر پدرشو تحمل میکرد ولی از حرف زدن باهاش لذت میبرد»
یونگی: چه خوب، پس بیا بریم کافه
یورا:راستش زمان زیادی ندارم و باید برم درس بخونم اگه میشه همین جا حرفتونو بزنید...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هعب...
حمایت 🤍؟
پارت 1 🤍
بی حوصله به پنجره ی کلاس خیره شده بود، کلافه دستی تو موهاش کشید و نگاهی به ساعت کرد هنوز پنج دقیقه مونده بود تا پایان کلاس...
نگاش به پسری رفت که با دیدنش کمی خوشحال میشد، ولی حسه نفرتی که نسبت بهش داشت بیشتر بود... جوری که با اشتیاق داشت به درس گوش میداد روی مخش بود، دوباره نگاشو به ساعت داد و فقط سه دقیقه تا پایان کلاس یعنی برای رفتن به خونه اماده بود؟؟ بازم همون غر زدن تحقیر شدن ارزششو داشت؟؟.... و بلاخره کلاس تموم شد
استاد: خدانگهدار...
هوفی کشید و وسایلشو جمع کرد اروم از کلاس خارج شد توی حاله خودش بود که با صدایی که شنید سرجاش واستاد...
یونگی:«یورا میتونیم حرف بزنیم؟؟»
بله همون پسری که رو مخش بود کسی که وقتی میدیدش به رقابت فکر میکرد«کاری دارید؟»
یونگی: میخواستم باهات حرف بزنم اگه کار داری خیلی مهم نیست!
یورا: نه، کاری ندارم میتونیم حرف بزنیم...«با اینکه بخاطر این پسر همیشه به جای شاگرد اول شاگرد دوم بود و باید غر زدن مادر پدرشو تحمل میکرد ولی از حرف زدن باهاش لذت میبرد»
یونگی: چه خوب، پس بیا بریم کافه
یورا:راستش زمان زیادی ندارم و باید برم درس بخونم اگه میشه همین جا حرفتونو بزنید...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هعب...
حمایت 🤍؟
۵۱.۹k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.