گذشته از این که حتما آدمهای زیاد دیگری از من متنفرند مد
گذشته از این که حتما آدمهای زیاد دیگری از من متنفرند، مدتها بود احساس می کردم کسی از من متنفر است! تا اینکه یک شب توی یک خواب بلند و پرحوصله، با هم گفتگو کردیم و دلایل تنفر و ناراحتی اش را برایم بازگو کرد:
با غمی عجیب دیدم هرچیزی که در او باعث تنفر از من شده چیزهایی است که سال ها برایشان تلاش کرده ام، دویده ام، اضطراب ها و فشارهای زیادی را تحمل کرده ام، ریسک کرده ام به خاطرشان غمگین بوده ام و بالاخره از داشتنشان خوشحال بوده ام!
زمانی برایم مهم بود که "دوست داشتنی" باشم و از دلگیری دیگران از خودم به شدت به هم می ریختم. . .
حالا اما می بینم حتی کسانی که ظاهرا برایشان دوست داشتنی هستیم، لایه های پنهانی از دروغ و حسادت و غمی مشمئز کننده در رفتارشان نسبت به ما ثابت می کند که از داشته هایی که به خاطرشان شاید به مرگ رفته باشیم و برگشته باشیم خوشحال نیستند چه برسد به آن هایی که...
حالا اما می بینم "دوست داشتنی" بودن غایت من نیست و دوست دارم آدم هایی را که از من متنفرند، سخت به آغوش بکشم و به آن ها حق بدهم!
زندگی از من ملغمه ای ساخته که از هیچکس انتظار ندارم دوستم داشته باشد. مگر همان چند نفر آشنای دور شهر پشت پنجره..! این نزدیک تر روزها:
آدم ها ناشناخته های دوست داشتنی اند که از شناختنشان لذت می برم
از با آن ها بودن. . . اما دیگر سعی نمی کنم جلوی تنفر کسانی را بگیرم که به خاطر "به شدت خودم بودن" از دایره دوست داشتنی هایشان
بیرون می افتم. . .
با غمی عجیب دیدم هرچیزی که در او باعث تنفر از من شده چیزهایی است که سال ها برایشان تلاش کرده ام، دویده ام، اضطراب ها و فشارهای زیادی را تحمل کرده ام، ریسک کرده ام به خاطرشان غمگین بوده ام و بالاخره از داشتنشان خوشحال بوده ام!
زمانی برایم مهم بود که "دوست داشتنی" باشم و از دلگیری دیگران از خودم به شدت به هم می ریختم. . .
حالا اما می بینم حتی کسانی که ظاهرا برایشان دوست داشتنی هستیم، لایه های پنهانی از دروغ و حسادت و غمی مشمئز کننده در رفتارشان نسبت به ما ثابت می کند که از داشته هایی که به خاطرشان شاید به مرگ رفته باشیم و برگشته باشیم خوشحال نیستند چه برسد به آن هایی که...
حالا اما می بینم "دوست داشتنی" بودن غایت من نیست و دوست دارم آدم هایی را که از من متنفرند، سخت به آغوش بکشم و به آن ها حق بدهم!
زندگی از من ملغمه ای ساخته که از هیچکس انتظار ندارم دوستم داشته باشد. مگر همان چند نفر آشنای دور شهر پشت پنجره..! این نزدیک تر روزها:
آدم ها ناشناخته های دوست داشتنی اند که از شناختنشان لذت می برم
از با آن ها بودن. . . اما دیگر سعی نمی کنم جلوی تنفر کسانی را بگیرم که به خاطر "به شدت خودم بودن" از دایره دوست داشتنی هایشان
بیرون می افتم. . .
- ۳۷۸
- ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط