آغوش فلسفیدن جسم است در برابر هجوم بیمعنایی

آغوش، فلسفیدن جسم است در برابر هجوم بی‌معنایی.
صاحب زیباترین آغوش هم کسی است که خویشتن را در آغوش کشیده است.
آن که خود را دوست دارد، امن‌ترین است. آن که به خود امان می‌دهد، دیگری از او در امان است. آن که خود را تنها نمی‌گذارد، بهترین یار و همراه است.


«جهان همواره به بیرون از خود می‌نگرد و من نگاه خود را به درون برمی‌گردانم و در آن ثابت نگه می‌دارم و به همان مشغول می‌کنم. همه به بیرون خود می‌نگرند و من به درون خود: جز با خود سر و کار ندارم، پیوسته در خود درمی‌نگرم، بر خود نظارت دارم، خود را مهربانی می‌کنم و در بر می گیرم.
دیگران همیشه در بی‌جهتی گم می‌شوند و من که در خود می‌پیچم، جهان را پیدا می‌کنم.»




پ.ن:یک روز صبح از خواب برخاست، موهایش را پشت سر گوله کرد، صبحانه‌اش را خورد و تصمیم گرفت پس از این، بیش از هر کس دیگری در جهان خودش را دوست داشته باشد.
دیدگاه ها (۰)

عاشقیت هم آموزش می‌خواهد؛ عاشقیت هم بلد شدن می‌خواهد...ما را...

"هر وقت گریه‌ت گرفت، گریه کن!"همه‌ی عقده‌ها، گره‌ها، غبارها ...

اینکه عشق نیست که همزمان به یه چیز فکر کنین و یه چیز بگین؛ ا...

دارید کسی را برای دیوانه‌بازی؟ برای از دایره‌ی عقل بیرون شدن...

عجیب نیست که هر یک از ما در ذهن دیگران با هزار چهره ی متفاوت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط