دارم اذیت می شوم، چرا هیچ کس شبیه به من نیست؟ چرا هیچ کس
دارم اذیت میشوم، چرا هیچکس شبیه به من نیست؟ چرا هیچکس نمیآید مقابلم، دست روی شانهام بگذارد و با حُزنی عمیق بگوید: ‹ من میفهمم چه میگویی و چه احساسات غریبی داری، میفهمم چه رنجی میکشی تا زندگی کنی، من هم مثل توام... ›
سخت است کنار آدمهایی باشی و با آدمهایی معاشرت کنی که طبیعیاند و احساساتی طبیعی دارند و به جزئیات توجهی ندارند و به گذشتهها اهمیتی نمیدهند و مثل تو در ذهنشان یک واقعه را هزار بار تشریح نمیکنند و از کمترین شنیدهها و گفتهها و کردهها عذابوجدان نمیگیرند و با کوچکترین اشارهها و حرفها بغض نمیکنند و محکماند. سخت است همه را بیتفاوت و خونسرد و مشغولِ زیستن ببینی و احساس کنی دیوانهای...
سخت است کنار آدمهایی باشی و با آدمهایی معاشرت کنی که طبیعیاند و احساساتی طبیعی دارند و به جزئیات توجهی ندارند و به گذشتهها اهمیتی نمیدهند و مثل تو در ذهنشان یک واقعه را هزار بار تشریح نمیکنند و از کمترین شنیدهها و گفتهها و کردهها عذابوجدان نمیگیرند و با کوچکترین اشارهها و حرفها بغض نمیکنند و محکماند. سخت است همه را بیتفاوت و خونسرد و مشغولِ زیستن ببینی و احساس کنی دیوانهای...
۵.۲k
۱۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.