چندپارتی

#چندپارتی
#درخواستی
Part 7
ات ویو^
بعد از اون بل بشویی که راه انداختم و اون مافیا اون حرفارو بهم زد ذهنم کلی درگیر شد...چرا اونجوری کرد.یعنی نگرانم شد؟باید برم ازش سوال کنم؟
میخوام برم اتاق کارش و باهاش صحبت کنم...
تق تق
+ببخشید ارباب میشه بیام داخل؟
_بیا تو
+ارباب میشه باهاتون صحبت کنم؟
_چرا تو نرفتی استراحت کنی؟چه صحبتی؟چیزیت شده؟
+ نه چیزیم نشده فقط...معذرت میخوام اما فکر میکمم شما چیزیتون شده...چرا اونجری باهام صحبت کردید؟ چرا جوری رفتار کردید انگار نگرانم شدید؟چرا گفتید به خاطر یه سوختگی کوچیک برم استراحت کنم؟
_اولا اینکه سوختگی کوچیک نیس تقریبا کل ساق دستت سوخته دوما شاید عجیب باشه و شاید یادت نیاد منو اما من یبار اومدم کافه ای که کار میکردی و اونجا یه جلسه داشتم و...و وقتی که تو سفارشاتمونو اوردی حس عجیبی بهت داشتم...اولین بار بود میدیدمت اما..اما تو زیبایی چهرت تو اقیانوس چشمات و تو صدای زیبات غرق شدم...جوری صحبت کردی که انگار هوش از سرم پروندی...بعد از اون روز میومدم اون دور و  اطراف و تورو زیر نظر داشتم..هر روزی که میومدم حس عجیبمم نسبت به تو بیشتر میشد...حسم جوری بکد که تاحالا به کسی همچین حسی نداشتم...راستش من ازت خوشم اومده بود...برای همین سعی کرد تورو به خودم نزدیک کنم و سعی کنم تو هم از من خوشت بیاد...
+...صبرکنید...شما..دارید منو دست میندازید؟
_نه چرا باید دختر کوچولویی ب این خوشگلی رو دست بندازم؟
+آه خب..خب فقط اینکه...امکان نداره یه مافیا یهو بیاد عاشق یه دختر بدبخت بشه...این فقط برای قصه هاست
_چرا؟قصه ها هم میتونن واقعی باشن
+...
دیدگاه ها (۰)

#چندپارتی#درخواستیPart 8فلیکس ویو^باورم نمیشه الان به عنوان ...

ببخشید نیستم گوشی رو عوض کردم بعد تو اون گوشیم نتونستم هنوز ...

#چندپارتی#درخواستیPart 6ات ویو^ باید با این زندگی کنار بیام....

#چندپارتی#درخواستیPart 5ات ویو^نفسم بالا نمیومد، انقد دویده ...

پارت²ویوا.تدر باز شد و یه زن میانسال داخل اومد اجوما.سلام دخ...

مافیای روانی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط