خب داشتم میگفتم

خب داشتم میگفتم

آره بعد اینجوری شد بعد جالب اینجاست که این همیشه قهر میکرد... انگار نه انگار کلاس هفتمیه
خب بعد یه روز منو این دوباره دعوامون گرفت و اوفتادیم به تیپ و ناپ هم بعد قطع رابطه کردیم حالا تو دوران مدرسه اردیبهشت یادم میاد چوب رو گرفت زد به زیر سینم که یه ربطی به تنفس داره و من به مدت پنج دیقیه نفسم بالا نیومد که دیانا (اسمش رقیست ولی چون اسمش بهش نمیومد بهش میگم دیانه مذهبی نیست) اومد پشتمو دست کشید حالم خوب شد بعد کفش بچه ها رو میگرفت و فرار میکرد.. الان نمیدونه حتی اونی که خیلی خیلی دوسش داره میگه از اون بدش میاد
و من دیگه هیچ حرفی ندارم... اینجور آدما واقعاً روانینبعد هم میاد بهممیگه ج. ن. د. ه
و هم میاد میگه بدرد نخور)(یه بار بخم گفته بود) وهمین.. به روانی بودن افتخارررر.... نکنین نیاین بگین من هر چقدر روانی باشم فلان ترم شاخ ترم ترند ترم بعد میاد پیام میده میگه میدونی فدق من با روانی چیه
من میدونستم از اینستا دیده بعد گفتم نه چبه.. گفت روانی رو یا جا نگه میدارن ولی من آزادم..
نمیفهمم چرا بعضیا افتخار میکنن به این موضوع.... نظرتون رو تو کامنت بگین تا جواب بدم
دیدگاه ها (۱۱)

جیمین: هیونگ... اگه من بمیرم چی می‌کنی؟یونگی: می‌رم با خاکست...

بزنید پرشیانا کره کنسرت جین ببینید

حاماً بخونید و نظرتون رو ت. کامنت بگینخب بچه ها من میخوام یه...

من از این سه تا طرح خوشم اومدهحالا یه کدومشو انتخاب کنین

اوسی هزبین هتل

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط