شیرین تر از جانم

شیرین تر از جانم
مرا پرسی که چونی، چونم ای دوست؟
جگر پر درد و دل پرخـونم ای دوست

حدیث عاشقی ،بر من رها کن
تو لیلی شو، که من مجنونم ای دوست

به فریادم ز تو ،هر روز فریاد
از این فریاد روزافرونم ،ای دوست

شنیدم عاشقان را می نوازی
مگر من زان میان، بیرونم ای دوست

نگفتی گر بیفتی ،گیرمت دست
از این افتاده تر ،کاکنونم ای دوست..

هوشنگ ابتهاج

#ستایش_قلب_سربی
#خاص#عاشقانه
دیدگاه ها (۰)

همه ی هستی مان بـود و فنایش کردیم!آنچه در پـای تـو ای عشق فد...

آمــدي آرامـشِ جـانم شديقبلہ گاهِ عشق و ایمانم شديآمـدي تنهـ...

رفتی از چشمم و دل؛ محوِ تماشاست هنوزعکس روی تو در این آیینه ...

به عشق نامه نوشتم ، چه نامهء خوبینوشته ام....که برایم همیشه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط