پارت نهم

پارت نهم

. رسیدیم طاقت بیاررر

. با عصبانیت گفتم زود باشین کاری کنیننننن

دکتر:آقا آروم باشین

. زود باش به خدا بلایی سرش بیاد همتون میگاممممممممم

.ماریییی؟!ماری پاشووووو


یک ساعت بعد

اینجا کجاس؟من چرا اینجام؟!سرم!چرا سرم بهم وصلههه؟"وای نه دزده چیشددددددد؟!

دکتر:خانم ماری بیدار شدید؟

بعله دکتر من چرا اینجام

دکتر:خدارو شکر وگرنه بدبخت میشدیم از دست شوهرتون


شوهر! من کی شوهر دار شدم که خودم خبر ندارم؟!

دکتر :پرستار من میرم شما همراه ایشون رو صدا کنین

پرستار:چشم

نکنه بابامه آره حتما خودشه

. ماررییییییییی؟بیدار شدی قندعسلم !

تو اینجا چیکار میکنییییی؟!

اومد و دستمو گرفت و بوسید پیشونی مو بوسید و گفت

.فدات بشممم خیلی نگرانم کردی

تا اینو گفت زد زیره گریه با اعصابانیت گفت

. چرا مواظب نکردیییییی از خودتتتتت

میشه بگی چرا اینجام


. تو باید توضیح بدی چرا افتادی زمین تو شرکت میدونی چقدر نگرانت بودم؟!

باشه دیگه میرم

. کجا با این عجله؟

خونه

.حق نداری بری

چرا

.نمیذارم بری باید کاملا خوب شی

خوبمم

. نه نمیذارم بری

به خدا خوبم

. مطمئنی؟!

آرع

. باشه پس خودم میرسونمت
دیدگاه ها (۲)

پارت دهمنه نمیخواد به اندازه کافی دردسر شدم . گفتم باهم میری...

پارت یازدهمخب دیگه پاشم آماده شم یعنی قراره کجا بریم این وقت...

پارت هشتمبرگشتم و رفتم اتاقم کل لباسم بوی عرق گرفته بود ولی ...

پارت هفتملنا :هیچیرفتم و یه نوشیدنی سفارش بدمیه پسر خوشگلی ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط