زمان گذشت

زمان گذشت
و شب
روے شاخہ‌هاے لختِ اقاقے افتاد
شب
پشتِ شیشہ‌هاے #پنجره سُر مے‌خورد
و با زبانِ سردش
تَہ مانده‌هاے #روزِ رفتہ را
بہ #درون مےڪشید،،،

من از ڪجا مے‌آیم ؟
من از ڪجا مے‌آیم ؟
ڪه این چنین
بہ بوے شب آغشتہ‌ام ... ؟!!

#فروغ_فرخزاد
دیدگاه ها (۱)

ای اشک، آهسته بریز که غم زیاد است ای شمع ، آهسته بسوز که شب ...

در شبِ کوچک من؛دلهره‌ی ویرانی‌ستگوش کن!وزشِ ظلمت را می‌شنوی؟...

بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کنخسته تر از آنم که بگویم به چه عل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط