ای اشک آهسته بریز که غم زیاد است

ای اشک، آهسته بریز که غم زیاد است
ای شمع ، آهسته بسوز که شب دراز است

امروز کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست

شمس_تبریزی
دیدگاه ها (۱)

در شبِ کوچک من؛دلهره‌ی ویرانی‌ستگوش کن!وزشِ ظلمت را می‌شنوی؟...

ناگزیر از سفرم، بی سر و سامان چون «باد»به «گرفتار رهایی» نتو...

زمان گذشت و شبروے شاخہ‌هاے لختِ اقاقے افتادشبپشتِ شیشہ‌هاے #...

بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کنخسته تر از آنم که بگویم به چه عل...

📜#غزلیات#رهی_معیری#غزل_بیست_و_هفتم#شب یار من تب است و غم #سی...

زیباترین قسم سهراب سپهری:به حباب نگران لب یک رود قسم، و به ک...

تا خدا، یک رگ گردن باقی است...زندگی جاریست...:**))نه تو می م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط