part

part ۸
"ویو جونگکوک"
قسمت پایین تخت نشستمو لیوان به دست منتظر بیدار شدن این دختره موندنم
وایسا
لیوانو کنار گذاشتم زیپ سوشرتی که تنش بودو باز کردم
لباس خاصی تنش بود
فقط یه تاب و البته انگار چیزی رو داخل لباسش گذاشته بود
وقتی بیرون کشیدمش
قاب عکس بود که داخلش عکس سه نفر بود
خانوادشه؟
قاب عکسه رو یجا تو اتاقم قایم‌کردم
سورشرتو از تنش دراوردم، چرا بیهوشش کردن؟ انقدر مقاوت میکرده
بهبه
"ویو ا.ت"
سر درد بدی داشتم بعد انگار سرما کل وجودمو گرفته بود جوری که انگار لخت بودم
چشمامو باز کردم
وقتی دستم بدnم و لمس کرد متوجعه شدم که سوشرتم تنم نیست و حتی تاب
سر جام نشستم
و اطراف و نگاه کردم
کی این و دراوردتش فقط شلوارم تنم بود
وایسا اون پسره منو برد تو اون اتاق اون اوردتم نه؟
این که همون اتاق نیست
ا.ت: هعیی
پامو رویه زمین گذشتم و هنوز بلند نشده بودم که صدایی از پشت سرم امد :
_ وایسا ببینم
و بعد مکثی با صدایه بمی ادامه داد:
_ کجا با این عجله؟
سرمو چرخوندم
با دیدن مردی که نشسته بودو به جلو خم شده بود و با پوزخند ترسناکی نگام میکرد
تنها چیزی که به ذهنم رسید
این بود که خودمو بپوشونم
پتورو تا گردنم بالا کشیدم و با عصبانیت گفتم:
_ تو کی؟
خنده عجیبی کرد و گفت:
_ تو؟ چه خودمونی
حرصم درامد
ا.ت: میگم تو کی؟
از جاش بلند شد
کوک: ببین خانم خانما برا من شاخ شونه نکش روی مخم نرو
__
لایکای پارت قبل بیشتر نشه عروسکا؟
دیدگاه ها (۷)

part ۷"ویو جونگکوک"جیمین: داخل یه کوچه کناره بار پیداش کردم ...

part 6"ویو ا.ت" وقتی نتونست کنترلم کنه اون یکیم امدو و بعد ا...

پارت 9 ویو ا/تپشتمو نگاه کردم و بله جنابعالی پشت سرم بودن فک...

🖤مافیای من🖤

مرگ بی پایان پارت ۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط