امشب به اندازه تمام دلتنگی هایم شاعر می شوم
امشب به اندازه تمام دلتنگی هایم شاعر می شوم
می نویسم از تاریکی های قلبم که با تو روشن می شود
شاعر می شوم با رنگ چشمهایت، با صدای نفسهایت، حتی، حتی با نیم نگاهت
در سطر به سطر و صفحه به صفحه دفترم از تو می نویسم
حضور نامت دفترم را نورانی کرده
غم نبودنت و دلتنگیت مانند پیچکی بر دیواره قلبم روییده
من بی قرار تر از همیشه ام
ای کاش تو هم...
حال می فهمم حال شاعران بی قرار را
همچون شمعی ام که دیگران می بینند که پروانه ای به دورش می چرخد
اما نمی بینند که داغ شعله بر دل دارم
می سوزم و آب می شوم قطره قطره
و ناگهان تمام می شوم.....
می نویسم از تاریکی های قلبم که با تو روشن می شود
شاعر می شوم با رنگ چشمهایت، با صدای نفسهایت، حتی، حتی با نیم نگاهت
در سطر به سطر و صفحه به صفحه دفترم از تو می نویسم
حضور نامت دفترم را نورانی کرده
غم نبودنت و دلتنگیت مانند پیچکی بر دیواره قلبم روییده
من بی قرار تر از همیشه ام
ای کاش تو هم...
حال می فهمم حال شاعران بی قرار را
همچون شمعی ام که دیگران می بینند که پروانه ای به دورش می چرخد
اما نمی بینند که داغ شعله بر دل دارم
می سوزم و آب می شوم قطره قطره
و ناگهان تمام می شوم.....
۸.۴k
۰۴ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.