نک ناز زمن و نیاز از عشق قبله منم و نماز از عشقاز لاله

نک ناز زمن و نیاز از عشق /قبله منم و نماز از عشق/از لاله نماز صبح خیزد/و از چشم شقایق اشک ریزد/بوی تو تراود از زبانم/ریزد گل یاس از دهانم/خندد در زندگی به رویم /بندد در غم به گفتگویم/ریزد سحر عطر عشق بر باد
شیرین کند آرزوی فرهاد
آهسته ترک که یار خفته است
ای مرغ مخوان بهار خفته است
ای روز ترا به جان خورشید
ای شام ترا به جان ناهید
ای تشنه ترا به آب سوگند
ای عشق ترا به خواب سوگند
جز عشق دگر سخن مگوئید
غیر از گل عاشقی مبوئید
هان خسته مانده در کویر است
آهوی نگاه اگر اسیر است
زان پیش که سر بریدش از تن
آبی بدهیدش از دل من
آبی که ز چشم عشق جوشید
آهوی دل منش بنوشید
نوشید صدای عشق را جان
پرواز گرفت به سوی جانان
جانان من آفتاب فرداست
عشقم نفس صدای دریاست
من آب ز چشم باغ نوشم
تن را به شب آفتاب پوشم

دیدگاه ها (۱)

تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من /چه جنونی ، چه نیازی ، چه ...

ﺑﺮﺍﮮ ﺩﻝ ﺧـــﻮﺩﻡ ﻣﮯ ﻧﻮﯾﺴﻢ ‌..ﺑﺮﺍﮮ ﺩﻟﺘﻨﮕــﮯ ﻫﺎﯾــﻢ.‌.. ﺑﺮﺍﮮ ﺩﻏ...

روسری فهمیده دارد صبر من سر می رودنم نم و بــا نــاز هی دارد...

روسری فهمیده دارد صبر من سر می رود/نم نم و بــا ناز هی دارد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط