🌸 خاطره ای از دستگیری شهید دانشگر
🌸 #خاطره_ای_از_دستگیری_شهید_دانشگر
🔸️یکی از دوستان ما می گفت: من شنیده بودم که شهید دانشگر کرامات زیادی داره... شب رسیدیم پیش مزار شهید عباس دانشگر... درب مکانی که مزار عباس دانشگر اونجا بود، بسته بود... شب بود هیچکس هم اونجا نبود و جایی رو نداشتیم که شب بمونیم...
مونده بودیم و نمیدونستیم چکار کنیم، یه وقت یکی اومد گفت: اینجا چکار میکنید، گفتیم که: اومده بودیم مزار شهید ولی جایی رو نداریم شب بخوابیم... گفت: اونطرف تر یه پایگاه هست به نام پایگاه شهید عباس دانشگر. بیاید بریم اونجا شب استراحت کنید...
این دوست ما میگفت: من پیش خودم به عباس میگفتم... آقا عباس من شنیده بودم هرکی زائرت میشه، تحویلش میگیری، ولی فکر نمیکردم دیگه اینقدر زود... یه مکان خوب روز قیامت هم برای ما در نظر بگیر...
🔸️یکی از دوستان ما می گفت: من شنیده بودم که شهید دانشگر کرامات زیادی داره... شب رسیدیم پیش مزار شهید عباس دانشگر... درب مکانی که مزار عباس دانشگر اونجا بود، بسته بود... شب بود هیچکس هم اونجا نبود و جایی رو نداشتیم که شب بمونیم...
مونده بودیم و نمیدونستیم چکار کنیم، یه وقت یکی اومد گفت: اینجا چکار میکنید، گفتیم که: اومده بودیم مزار شهید ولی جایی رو نداریم شب بخوابیم... گفت: اونطرف تر یه پایگاه هست به نام پایگاه شهید عباس دانشگر. بیاید بریم اونجا شب استراحت کنید...
این دوست ما میگفت: من پیش خودم به عباس میگفتم... آقا عباس من شنیده بودم هرکی زائرت میشه، تحویلش میگیری، ولی فکر نمیکردم دیگه اینقدر زود... یه مکان خوب روز قیامت هم برای ما در نظر بگیر...
۷.۲k
۱۶ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.