بمان در باغِ پاییزیِ احساسم
بمان در باغِ پاییزیِ احساسم
تو اِی گل پونهی دشتِ امید و آرزوهایم
بمان با من...
که تا بیرون کنم از سینهام اندوهِ تلخِ بیکسیهایم
بخوان با من...
سرودِ عاشقیهایم
که تا با یک بغل احساس و شور و بیقراری در پیِ چشمت به رقص آیم
تو اِی جامِ شرابی از خیالت
علت و سرچشمهی مستیِ اشعارم
تو ای آوازِ نامت در سکوت سردِ این پاییز تکرارم
کنارم نیستی و ابر باران میشوم اما
به یاد چشمهایت عاشقانه عشق میبارم
#مجتبی_خوش_زبان
تو اِی گل پونهی دشتِ امید و آرزوهایم
بمان با من...
که تا بیرون کنم از سینهام اندوهِ تلخِ بیکسیهایم
بخوان با من...
سرودِ عاشقیهایم
که تا با یک بغل احساس و شور و بیقراری در پیِ چشمت به رقص آیم
تو اِی جامِ شرابی از خیالت
علت و سرچشمهی مستیِ اشعارم
تو ای آوازِ نامت در سکوت سردِ این پاییز تکرارم
کنارم نیستی و ابر باران میشوم اما
به یاد چشمهایت عاشقانه عشق میبارم
#مجتبی_خوش_زبان
۲۱۵
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.