کاش می شد بنشینی لب جوی

کاش می شد بنشینی لب جوی
سیبی از باغ بیفتد در آب ...
و کسی هم بدود در پی آن
سیب در دست تو باشد
باغبان هم ...
نپرسد که چرا
سیب این باغ مرا گاز زدی ؟!


#عاشقانه ...
دیدگاه ها (۱)

نمی دانم آسمان چگونه است ،و زمین چه سان ؛که در هر چه می نگرم...

سلام ، صبح همگی بخیر دوستان خوبم

خدایا ،از هزار سو هم که بروم ، باز به تو می رسم و نور تو زیر...

وقتی به جای «بمان» ،میگویی : «هر طور راحتی» ...بوی «خیانت» م...

من می روم ز این شهر دیگر مرا نپالی ،خط گعل ام برود نروم از ش...

عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

ای وای مادرم، دوباره دست به بازویت گرفتی و مرا پریشان کردی، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط