عصرها تکیه می زنم بر صندلی خاطرات

عصرها تکیه می زنم بر صندلی خاطرات
و در خلوت و انزوا
چای تلخ حسرت می نوشم
مگر این کافه ها قند سرو نمیکنند
تا شیرینی نگاهت را
روی همین میز یک نفره سر بکشم



🌸🌼🌸
دیدگاه ها (۴)

🍇چنان از بوی 🕊♥️🍇آغوش تو مستم🕊♥️🍇که گاهی میرود🕊♥️🍇یادم که...

هم نشین گل اگر باشی معطر میشویسرتر از صدها گلاب قمصر میشویهم...

نشستہ ام....تنهاے تنها....نہ ڪسی حالم را میپرسد....نہ ڪسی هو...

.مهربانم ،موبایلت را بردار ...لبخندِ شیرینت را به رخِ دوربین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط