ما نمیتونیم عاشق هم باشیم پارت 4

لیا: چی... ببخشید من حواسم نبود چی گفتی؟

هانول: اوه بایدم حواست نباشه وقتی محو آقای کیم تهیونگ شدی کلک بگو ببینم بین من و تهیونگ چیزی هست؟(پوزخند)
اخمی کردم و با تعجب به هانول میکنم و با لکنت گفتم
لیا: هانول.. تو چرا چرت میگی؟ اخه (همینی خواستم ادامه تهیونگ و پسرا اومدند سمت ما) نامجون: امم ببخشید اگه... میشه ما میتونیم اینجا بشینیم البته اگه شما بخواین
میا: نه اشکال نداره لطفا بشینید (لبخند میلح)

تهیونگ: مرسی لیدی جذاب (چشمک و پوزخند) میا یکمی گونه هاش سرخ شد و خجالت کشید و گفت
میا: خواهش میکنم...«لیا داشت توت فرنگی میخورد و حواسش نبود و تمرکزش روی توت فرنگی بود تهیونگ لیا رو نگاه میکنه و گفت»

تهیونگ: تو باید لیا باشی درسته؟

لیا: اوه آره من کیم لیا هستم (لبخند ناز)

تهیونگ: خوشبختم... اممم توت فرنگی ها شیرین هست؟ تهیونگ لب لیا رو نگاه میکنه و نگاه اش روی لب های لیا قفل شده هست و لیا با تعجب تهیونگ رو نگاه میکنه و گفت

لیا: آره این توت فرنگی ها شیرین هستند واقعا... تهیونگ انگشت شصتش روی پایین لب لیا میکشه و نوازش میکنه و با صدای آروم گفت
تهیونگ: ولی بنظرم اینا شیرین باشند و نرم

هانول: ببخشید مزاحمتون شدم اما ما هنوز اینجا هستیم
دیدگاه ها (۰)

ما نمیتونیم عاشق هم باشیم پارت: 3

ما نمیتونیم عاشق هم باشیم پارت: 2

part:2. mirror of moira

#عشق _ جنایت 🔪پارت27میا: رفتیم پایین  تا صبحانه بخوریم ینا :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط