شنیده بودم قلب هرکس

شنیده بودم قلب هرکس
به اندازه مشت گره کرده اش است
مشت میکنم:
و خیره می شوم به انگشتهای گره خورده ام...
دستم را می چرخانم و دور تا دورش را ‌نگاه می کنم...
چقدر کوچک و نحیف باید باشد قلبم!
در عجبم از این کوچک نحیف! که چه به روزم آورده!
وقتی تنگ می شود، میخواهم زمین و زمان را بهم بدوزم...
وقتی می شکند، چنگ می اندازد به گلویم و نفس را سخت می کند...
وقتی که می خواهد و نمی تواند، موج موج اشک می فرستد سراغ چشمهایم...
در عجبم از این کوچک نحیف...!؟
که عجیب بزرگ است و قدرتمند!!!
دیدگاه ها (۲)

از مرگ نـــمی ترسممن فقط نگرانمکه در شلوغی آن دنیامــــادرم ...

به چه میخندی تو؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟به چه چیز؟ به شکست ...

تنهایی‌ ... فرو ریختنی آرام و تدریجی‌ ‌ستچنان در سکوت به عمق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط