شنیده بودم قلب هرکس
شنیده بودم قلب هرکس
به اندازه مشت گره کرده اش است
مشت میکنم:
و خیره می شوم به انگشتهای گره خورده ام...
دستم را می چرخانم و دور تا دورش را نگاه می کنم...
چقدر کوچک و نحیف باید باشد قلبم!
در عجبم از این کوچک نحیف! که چه به روزم آورده!
وقتی تنگ می شود، میخواهم زمین و زمان را بهم بدوزم...
وقتی می شکند، چنگ می اندازد به گلویم و نفس را سخت می کند...
وقتی که می خواهد و نمی تواند، موج موج اشک می فرستد سراغ چشمهایم...
در عجبم از این کوچک نحیف...!؟
که عجیب بزرگ است و قدرتمند!!!
به اندازه مشت گره کرده اش است
مشت میکنم:
و خیره می شوم به انگشتهای گره خورده ام...
دستم را می چرخانم و دور تا دورش را نگاه می کنم...
چقدر کوچک و نحیف باید باشد قلبم!
در عجبم از این کوچک نحیف! که چه به روزم آورده!
وقتی تنگ می شود، میخواهم زمین و زمان را بهم بدوزم...
وقتی می شکند، چنگ می اندازد به گلویم و نفس را سخت می کند...
وقتی که می خواهد و نمی تواند، موج موج اشک می فرستد سراغ چشمهایم...
در عجبم از این کوچک نحیف...!؟
که عجیب بزرگ است و قدرتمند!!!
۳.۴k
۰۷ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.