معلم روانی
#معلم روانی
p11
فردا صب
بورام:هامممممم صب بخیر عشقمممم
عشقم کیه؟
اینجا کجاستتتتتتت
کوک:سلام خابالو
بورام:تو توو توووو
کوک:من؟(خنده خرگوشی)
بورام:ت دیشب باهام چیکار کردی
کوک:بخدا رو کاناپه خوابیدم
بورام:خوبه ولی گشنمه
کوک:بیا بریم صبحونه آمادست
بورام:بریممم
کوک:بورام دوست دارم
بورام:چی(غذا میپره تو گلوش)
چی
کوک:کیوتچه
بورام:من؟
کوک:آره
بورام:خب منم
کوک:چییی
بورام:منم
کوک:تو چییی
بورام:منم دوست
کوک:توعم دوستتت؟
بورام:منم شیر موز دوست دارم عافرین که درست گردی
کوک:بورام دوسم داری؟
یورام:ام آره
کوک:واقعا؟
بورام:آره
کوک:ایوللل(بلندش میکنه و میچرخونه )
بورام:اییی کوک کوک بمون سرم گیج رفتتت
کوک:باشه باشه بیت بریم ازدواج کنیم
بورام:انقد سری؟
کوک:اهوم اهوم
بورام:اول ب خانواده هامون بگیم بعدا بیا خاستگاری
کوک:پس بریم بگین شب بیایم
بورام:چقد عجولی
کوک:اهوم اهوم بریمم
*خب اینا باخانواده هاشون حرف زدن شب کوک میاد خاستگاری و بورامو میگیره و بعد فردا صب عقد میکنن و از همونجا زندگی سیاه بورام شروع میشه*
یه هفته بعد عروسی^
بورام:کوک بیا بریم کار دیر شد
کوک:اومدمممم
*شب*
کوک: خسته شدم شام چی داریم
بورام:زنگ بزن از بیرون بیارن هیچی نداریم
کوک:بورام نظرت چیه استفا بدمو تو شرکت بابام کار کنم
بورام:خوبه منم استفا میدم کارای خونه رو میکنم کوک:فقط یه بچه کمه
بورام:ممن آمادگی ندارم امشب گیر ندیا
کوک:چرااااااا میخواامممم
بورام:بدو سفارش غذا بده فعلا
کوک:چشم ملکه
*یک ماه بعد*
بورام:عیش این مرد بر تلاشم غذای بیرون دیگه نخوره امروز براش غذا میبرم
نگهربان:خانوم مطمُنین دیگه تنهایی میتونین برین
یورام:آره سوئیچو بده
نگهبان:بفرمایید
^رفت به شرکت^
ویو کوک: داشتم کار میکردم که اون دختر هرزه که سه سال پیش باهاش بودم اومدو نشست رو پام منم حالم خوب نبود و بو سش کروم ک یهو...
ببخشید ک دیر شد نت نداشتم الانم ۵ درصد شارژ دارم فردا چهار پارت میزارم ممنون این پارت شرایط نداره
p11
فردا صب
بورام:هامممممم صب بخیر عشقمممم
عشقم کیه؟
اینجا کجاستتتتتتت
کوک:سلام خابالو
بورام:تو توو توووو
کوک:من؟(خنده خرگوشی)
بورام:ت دیشب باهام چیکار کردی
کوک:بخدا رو کاناپه خوابیدم
بورام:خوبه ولی گشنمه
کوک:بیا بریم صبحونه آمادست
بورام:بریممم
کوک:بورام دوست دارم
بورام:چی(غذا میپره تو گلوش)
چی
کوک:کیوتچه
بورام:من؟
کوک:آره
بورام:خب منم
کوک:چییی
بورام:منم
کوک:تو چییی
بورام:منم دوست
کوک:توعم دوستتت؟
بورام:منم شیر موز دوست دارم عافرین که درست گردی
کوک:بورام دوسم داری؟
یورام:ام آره
کوک:واقعا؟
بورام:آره
کوک:ایوللل(بلندش میکنه و میچرخونه )
بورام:اییی کوک کوک بمون سرم گیج رفتتت
کوک:باشه باشه بیت بریم ازدواج کنیم
بورام:انقد سری؟
کوک:اهوم اهوم
بورام:اول ب خانواده هامون بگیم بعدا بیا خاستگاری
کوک:پس بریم بگین شب بیایم
بورام:چقد عجولی
کوک:اهوم اهوم بریمم
*خب اینا باخانواده هاشون حرف زدن شب کوک میاد خاستگاری و بورامو میگیره و بعد فردا صب عقد میکنن و از همونجا زندگی سیاه بورام شروع میشه*
یه هفته بعد عروسی^
بورام:کوک بیا بریم کار دیر شد
کوک:اومدمممم
*شب*
کوک: خسته شدم شام چی داریم
بورام:زنگ بزن از بیرون بیارن هیچی نداریم
کوک:بورام نظرت چیه استفا بدمو تو شرکت بابام کار کنم
بورام:خوبه منم استفا میدم کارای خونه رو میکنم کوک:فقط یه بچه کمه
بورام:ممن آمادگی ندارم امشب گیر ندیا
کوک:چرااااااا میخواامممم
بورام:بدو سفارش غذا بده فعلا
کوک:چشم ملکه
*یک ماه بعد*
بورام:عیش این مرد بر تلاشم غذای بیرون دیگه نخوره امروز براش غذا میبرم
نگهربان:خانوم مطمُنین دیگه تنهایی میتونین برین
یورام:آره سوئیچو بده
نگهبان:بفرمایید
^رفت به شرکت^
ویو کوک: داشتم کار میکردم که اون دختر هرزه که سه سال پیش باهاش بودم اومدو نشست رو پام منم حالم خوب نبود و بو سش کروم ک یهو...
ببخشید ک دیر شد نت نداشتم الانم ۵ درصد شارژ دارم فردا چهار پارت میزارم ممنون این پارت شرایط نداره
۴.۱k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.