شاید سال ها بعد تو مضح ترین اتفاق زندگیم باش

شاید سال ها بعد تو مضحڪ ترین اتفاق زندگیم باشے ...
شاید چند سال دیگر از این تپش هاے تند تندِ قلبم خندہ ام بگیرد ...
شاید عقم بگیرد از این دل ضعف رفتنام وقتے ڪہ با آن چشماے وحشے ولے مهربونت میخندے ...
شاید چند سال یا حتے چند ماہ بعد وقتے با معشوقه ات در دنج ترین ڪافہ ے شهر دیدمت خودم را بہ در و دیوار بزنم ،خودم را ڪور ڪنم از گریہ .... نمیدانم شاید هم بے تفاوت بے تفاوت تر از همیشہ از ڪنارت عبور ڪنم ... اما میدانے؟ یڪ چیزے آن تہ تہ قلبم مے گوید ڪہ همہ ے این سال ها را فقط با مرور خاطرات همین احمقانہ هایم نفس خواهم ڪشید ...
دیدگاه ها (۲)

آدمـــها مســـت می کنندیکی را اشـــتباهی، جـــای یـــکی دیگر...

بین خودمان بماندشب ها تا صبح سیگار میکشم ولی حتی سوزش ریه و ...

گفتم: چرا ساکتی؟ یه چیزی بگوگفت: با بعضی از آدما میشه ساعت‌ه...

از من تا مندختریست تنهابا دلے بہ سرخے خون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط