DOCTORS OF GONGILL🥼part 28
جی هیون با عصبانیت به جای یونگی نگاه کرد اما اورا ندید .در رستوران چشم گرداند و
سوییشرت یونگی را دید که از در رستوران بیرون رفت .از روی صندلی اش بلند شد و
بیرون رفت .در ان لخظه به ان بوسه اهمیت نمیداد .تنها چیزی که برایش مهم بود این بود که
یونگی نباید زیر ماشین له میشد .نه تا موقعی که یک سیلی از جی هیون نخورده است .یونگی
با گیجی در خیابان راه میرفت و مردم با تعجب نگاهش میکردند .جی هیون با عجله دنبالش
دوید تا قبل از اینکه به خیابان برسد جلویش را بگیرد .یونگی داخل خیابان ایستاده بود و
کامیونی درست روبرویش با سرعت زیاد میراند .یونگی بدون هیچ کار اضافه ای فقط به
کامیون که نزدیک و نزدیک تر میشد خیره شده.بود که جی هیون بازویش را گرفت و اورا به
طرف خودش کشید .جی هیون روی زمین سخت پیاده رو افتاده بود و یونگی درست باالی
سرش بود .جی هیون به مردمک های لرزان یونگی خیره شده بود و کار دیگه ای ازش سر
نمیزد .ناگهان یونگی سرش را روی شانه ی جی هیون انداخت و بیهوش شد.
_لعنتی!
جی هیون سعی کرد از زیر وزن یونگی بیرون بیاید ولی غیر ممکن بود .بعد از دقیقه
طوالنی، جی هیون توانست خودش را ازاد کند .زیر بغل های یونگی را گرفت و تمام
زورش را زد تا بتواند بلندش کند.
_این همه....ادم !چرا من؟!
باالخره یونگی بلند شد .جی هیون یک دستش را روی شانه ی خودش گذاشت و با ان یکی
دستش پهلویش را گرفته بود تا نیافتد .وقتی توانست چند قدم بردارد و یونگی را با خود گرفته
سوییشرت یونگی را دید که از در رستوران بیرون رفت .از روی صندلی اش بلند شد و
بیرون رفت .در ان لخظه به ان بوسه اهمیت نمیداد .تنها چیزی که برایش مهم بود این بود که
یونگی نباید زیر ماشین له میشد .نه تا موقعی که یک سیلی از جی هیون نخورده است .یونگی
با گیجی در خیابان راه میرفت و مردم با تعجب نگاهش میکردند .جی هیون با عجله دنبالش
دوید تا قبل از اینکه به خیابان برسد جلویش را بگیرد .یونگی داخل خیابان ایستاده بود و
کامیونی درست روبرویش با سرعت زیاد میراند .یونگی بدون هیچ کار اضافه ای فقط به
کامیون که نزدیک و نزدیک تر میشد خیره شده.بود که جی هیون بازویش را گرفت و اورا به
طرف خودش کشید .جی هیون روی زمین سخت پیاده رو افتاده بود و یونگی درست باالی
سرش بود .جی هیون به مردمک های لرزان یونگی خیره شده بود و کار دیگه ای ازش سر
نمیزد .ناگهان یونگی سرش را روی شانه ی جی هیون انداخت و بیهوش شد.
_لعنتی!
جی هیون سعی کرد از زیر وزن یونگی بیرون بیاید ولی غیر ممکن بود .بعد از دقیقه
طوالنی، جی هیون توانست خودش را ازاد کند .زیر بغل های یونگی را گرفت و تمام
زورش را زد تا بتواند بلندش کند.
_این همه....ادم !چرا من؟!
باالخره یونگی بلند شد .جی هیون یک دستش را روی شانه ی خودش گذاشت و با ان یکی
دستش پهلویش را گرفته بود تا نیافتد .وقتی توانست چند قدم بردارد و یونگی را با خود گرفته
۱۵.۱k
۱۰ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.