چقدر تو شبیه منی

چقدر تو شبیه منی
چقدر تو خوب بیشتر از من خودم را میشناسی
بیا تا پشتِ پا بزنیم به بزرگ شدنمان
به آن همه سال های تنها بودنمان
به آن همه فهمیدنی که ارمغانش تنها دردِ بیشتر بود
بیا برویم فقط نگو که کجا ؟
چقدر این شانه هایم سنگین شده اند از نبودنت
بُغض هایم را به تو پیوند میزنم و چمدانم را در دست می گیرم
من اینجا منتظر آمدنت هستم
بیا دور شویم از نگاه های این مردم
اصلا بیا مرا بدزد و شبانه به جاده بزنیم و برویم و برویم
تنم به دستانت محتاج است
دلم برای یک گریه در بغلت تنگ شده است
بیا که دیگر وقت رفتن است
اما این بار نه تنها و یک نفره
دلم یک رفتن با تو میخواهد
دست در دستانت و یک رفتن برای همیشه

#علیرضا_بهجتی
دیدگاه ها (۴)

سکوتبادهایی فولادین به من بخشیدعشق نیززلزله ی واژگان...من از...

آهای آیندگان، شما که از دل طوفانی بیرون می جهیدکه ما را بلعی...

دیدین ؟ یه چیزی میشنوین که حس میکنین یهو یکی پاشو فشار داده ...

ما دیگر عادی نیستیم مگر میشه یک آدم عادی این اخبار و تصاویر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط