My Ex
#My_Ex
part 3
ویو جنگکوک:
وقتی وارد اتاقش شدم پسره رو تختش نشست بود وقتی منو دید شکه شد یه پوزخند بهم زد
آخ چقدر دلم میخواست بگیرم خفش کنم پسرک... اروم باش جنگکوک نفس بکش ولش کن مهم نیستش
رفتم سراغ بازی مثل اینکه ویروسی شده بود خب وارد به کار بودم ولی یه نیم ساعتی زمان میبرد داشتم درستش میکردم کرد نگاها ناجور پسره رو ا/ت رو دیدم مثل اسفند رو اتیش بودم
درسته ازش جدا شدم ولی... هنوز دوسش داشتم
-خب درست شد
وایی جنگکوک کارت مثل همیشه عال..... چیزه ممنون
آیشش ا/ت خرر چی بود گفتی اخهه
-لبخند
میتونی بری
-سری تکون داد و رفت
ویو ا/ت
به لطف جنگکوک بازی درست شد با جیهون ک هم دانشگاهیم بود قرار شد یه ذره بازی کنیم بعد باهم درس بخونیم چون من یه چند روز بخاطر خونه نتونستم سر یه سری از کلاس برم عقب مونده بودم برای همین به استادم گفتم استادم گفت جیهون میتونه کمکم کنه
من تو دانشگاه با کسی دوست نیستم ولی خب جیهون اولین نفر ک دوست شدم
داشتیم بازی میکردیم ک نگاهای سنگین جیهون رو خودم حس کردم ولی اهمیت ندادم
بعد چند دقیقه جیهون دستش رو ران پام گذاشت ک حالم بخاطر لمسش به بدنم بهم خورد تا خواستم بیام بگم این چه کاری از جاش بلند شد من و بلند کرد انداخت رو تخت
از ترس دهنم قفل کرده بود
نگاهش... از نگاهی ک رو بدن داشت عصبی شدم ولی ترسیده بودم هیچوقت اینطوری نمیشدم ولی اینبار حتا نمیتونستم تکون بخورم
*میدونی اندام خیلی خوبی داری هر مردی جذب خودش میکنه
*به هم اتاقیت حسودیم میشه ک میتونه هر روز این اندام و ببینه
چ.. چی داری میگی عوضی
*نظرت چیه یه ذره خوش بگذرونیم... هوم؟!
خفه شو... تو...
جیهون اومد سمت ا/ت ک خواست لباساشو در بیار که ا/ت هلش داد و ا/ت سریع از رو تخت بلند شد که بره بیرون
جیهون از پشت گرفتش به خودش چسبوند صورتشو برد دم گوش ا/ت ک نفسش به گردن ا/ت خورد
*کجا خانوم کوچولو
ول. م کن عوضیییی
جیهون دستش برد به طرف سینه ا/ت
که ا/ت جیغ زد
جنگکوکککککک(داد)
_______________
The conditions of the next part=
follower: ۹٠
like: ۳٠
part 3
ویو جنگکوک:
وقتی وارد اتاقش شدم پسره رو تختش نشست بود وقتی منو دید شکه شد یه پوزخند بهم زد
آخ چقدر دلم میخواست بگیرم خفش کنم پسرک... اروم باش جنگکوک نفس بکش ولش کن مهم نیستش
رفتم سراغ بازی مثل اینکه ویروسی شده بود خب وارد به کار بودم ولی یه نیم ساعتی زمان میبرد داشتم درستش میکردم کرد نگاها ناجور پسره رو ا/ت رو دیدم مثل اسفند رو اتیش بودم
درسته ازش جدا شدم ولی... هنوز دوسش داشتم
-خب درست شد
وایی جنگکوک کارت مثل همیشه عال..... چیزه ممنون
آیشش ا/ت خرر چی بود گفتی اخهه
-لبخند
میتونی بری
-سری تکون داد و رفت
ویو ا/ت
به لطف جنگکوک بازی درست شد با جیهون ک هم دانشگاهیم بود قرار شد یه ذره بازی کنیم بعد باهم درس بخونیم چون من یه چند روز بخاطر خونه نتونستم سر یه سری از کلاس برم عقب مونده بودم برای همین به استادم گفتم استادم گفت جیهون میتونه کمکم کنه
من تو دانشگاه با کسی دوست نیستم ولی خب جیهون اولین نفر ک دوست شدم
داشتیم بازی میکردیم ک نگاهای سنگین جیهون رو خودم حس کردم ولی اهمیت ندادم
بعد چند دقیقه جیهون دستش رو ران پام گذاشت ک حالم بخاطر لمسش به بدنم بهم خورد تا خواستم بیام بگم این چه کاری از جاش بلند شد من و بلند کرد انداخت رو تخت
از ترس دهنم قفل کرده بود
نگاهش... از نگاهی ک رو بدن داشت عصبی شدم ولی ترسیده بودم هیچوقت اینطوری نمیشدم ولی اینبار حتا نمیتونستم تکون بخورم
*میدونی اندام خیلی خوبی داری هر مردی جذب خودش میکنه
*به هم اتاقیت حسودیم میشه ک میتونه هر روز این اندام و ببینه
چ.. چی داری میگی عوضی
*نظرت چیه یه ذره خوش بگذرونیم... هوم؟!
خفه شو... تو...
جیهون اومد سمت ا/ت ک خواست لباساشو در بیار که ا/ت هلش داد و ا/ت سریع از رو تخت بلند شد که بره بیرون
جیهون از پشت گرفتش به خودش چسبوند صورتشو برد دم گوش ا/ت ک نفسش به گردن ا/ت خورد
*کجا خانوم کوچولو
ول. م کن عوضیییی
جیهون دستش برد به طرف سینه ا/ت
که ا/ت جیغ زد
جنگکوکککککک(داد)
_______________
The conditions of the next part=
follower: ۹٠
like: ۳٠
۵.۱k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.