تک پارتی درخواستی
وقتی عضو نهمیم میریم با همه ی اعضا بار و ات و هان روی هم کراشن و چون لباس ات خیلی کوتاه وجذب و بازه هان داغ میکنه
تو تازه توی گروه عضو شده بودی و از همون اول از هان خوشت میومد و از رفتاراش میتونستی بفمهی که اونم دوست داره امروز قرار بود با اعضا به بار برین و تو کوچیک ترین عضو بودی و اعضا بهت گفته بودن لباس خیلی باز انتخاب نکنی ولی تو به حرفشون گوش نکردی و باز ترین لباست رو برداشتی اعضا توی ماشین منتظر تو بودن تا باهم برین بار وقتی رفتی داخل ماشین همه محوت شده بودن مخصوصا هان اعضا از اینکه هان دوست داره مطمعا بودن چون بهشون گفته بود ولی تورو مطمعا نبودن ولی از رفتارات میشد فهمید یه حسی بهش داری
جونگین:ات بیا اینجا پیش این پیر پاتالا نرو(رفت نشست پیشش)
بین اعضا با جونگین بیشتر از بقیه صمیمی بودی وقتی به بار رسیدن رفتین داخل اعضا داشتن نوشیدنی میخوردن ولی هان محو تو شده بود که هان متوجه بالا رفتن دمای بدنش شد انگار داشت تحریک میکرد البته خب طبیعی بود چون سینه هات کامل معلوم بود و باسنت هم نیمه معلوم (عکسش رو میزارم اگه پیدا کردم)هان اومد سمتت دستت رو گرفت و در گوشت گفت که باهاش به یجا بیای درست فک میکردی تورو به یکی از اتاق های بار برد و اونجاو پرتش کرد رو تخت و لباس خودش و ات رو دراورد البته بهتر بگم اون تیکه پارچه ای که تن ات بود رو و شروع به کیس کرد و بعد دیکش رو وارد کرد و بدون اجازه به عادت کردن کلش رو وارد کرد و ضربه محکمی زد که ناله ات به اتاق بغلی بار هم رفت و من رو از اتاق پرتم کردن بیرون😾(چطور دلتون اومد من فقط داشتم فضولی میکردمممم)
*پایان*
تو تازه توی گروه عضو شده بودی و از همون اول از هان خوشت میومد و از رفتاراش میتونستی بفمهی که اونم دوست داره امروز قرار بود با اعضا به بار برین و تو کوچیک ترین عضو بودی و اعضا بهت گفته بودن لباس خیلی باز انتخاب نکنی ولی تو به حرفشون گوش نکردی و باز ترین لباست رو برداشتی اعضا توی ماشین منتظر تو بودن تا باهم برین بار وقتی رفتی داخل ماشین همه محوت شده بودن مخصوصا هان اعضا از اینکه هان دوست داره مطمعا بودن چون بهشون گفته بود ولی تورو مطمعا نبودن ولی از رفتارات میشد فهمید یه حسی بهش داری
جونگین:ات بیا اینجا پیش این پیر پاتالا نرو(رفت نشست پیشش)
بین اعضا با جونگین بیشتر از بقیه صمیمی بودی وقتی به بار رسیدن رفتین داخل اعضا داشتن نوشیدنی میخوردن ولی هان محو تو شده بود که هان متوجه بالا رفتن دمای بدنش شد انگار داشت تحریک میکرد البته خب طبیعی بود چون سینه هات کامل معلوم بود و باسنت هم نیمه معلوم (عکسش رو میزارم اگه پیدا کردم)هان اومد سمتت دستت رو گرفت و در گوشت گفت که باهاش به یجا بیای درست فک میکردی تورو به یکی از اتاق های بار برد و اونجاو پرتش کرد رو تخت و لباس خودش و ات رو دراورد البته بهتر بگم اون تیکه پارچه ای که تن ات بود رو و شروع به کیس کرد و بعد دیکش رو وارد کرد و بدون اجازه به عادت کردن کلش رو وارد کرد و ضربه محکمی زد که ناله ات به اتاق بغلی بار هم رفت و من رو از اتاق پرتم کردن بیرون😾(چطور دلتون اومد من فقط داشتم فضولی میکردمممم)
*پایان*
- ۱۸.۰k
- ۰۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط