دوپارتی مینسونگ وقتی که تو

دوپارتی مینسونگ: (وقتی که تو....)


هان:
منو لینو داشتیم با سونگ جا و بقیه رفقا صحبت می‌کردیم که چشمم افتاد به ات
هان: زد به بازوش- اونجارو ببین
لینو: لبخند- چی؟......-دیدت و قیافش رفت تو هم
اونا همینطوری داشتن نگات میکردن و عصبانی تر میشدن که باهاشون چشم تو چشم شدی و رفتی پیششون تا توضیح بدی
ات: پسرا....
لینو: رفت بیرون-
هان: کتتو بردارو بپوش بریم
ات: ترسیده- قبرم کندست -اروم گفتن
هان رفت که تو هم کتتو پوشیدی و رفتی سوار ماشین شدی اون دوتا جلو بودن لینو پشت فرمون بود و تو عقب نشسته بودی، هیچ حرفی تو راه زده نشد و تو دعا دعا می‌کردید یه بحث کوتاه کنن و کاریت نداشته باشن.....که رسیدید....
هان: پیاده شو....
پیاده شدی و رفتی خونه اونا هم پشت سرت اومدن و درو بستن
هان: توضیح بده....
ات: منظورت چیه؟
هان: منظورمو خیلی خوب میفهمی -اروم حرفشو میزد اما جدی بودو تهدید وار
لینو: خودت خوب میدونی که عواقب امشب چیه
ات: فقط بخاطر یه لباسه چرت؟
هان: همین لباس چرت بدنتو، رو به همه نمایان کرد
لینو: و البته اون لمس کردن های کثیفی که رو بدنت جا گذاشته شد -چهره سرد اما صدایی پر از تهدید و عصبیت
هان: قرار بود کتتو در نیاری...
ات: خب چیزی نشد که
لینو: ات روانیم نکن -عصبانی تر
هان: فقط داری تنبیهتو سخت تر میکنی -سرد
ات: ولی من اینبار اجازه نمیدم
هان: به سمتت هجوم آورد-
هان: برو اتاق.."مکث"...گمشو....-بلند
ترسیده بودی و هان هعی میومد نزدیکت توهم همش می‌رفتی عقب که وارد اتاق شدی، هعی هان جلو تر میومد و متوقف نمیشد که لینو هم وارد اتاق شد و در رو قفل کرد و لباس بالا تنش رو در آورد هان هم شروع کرد به باز کردن لباست که شروع کردی به تقلا کردن و بغضت گرفته بودو قلبت تند تند میزد
ات: دستتو گذاشتی رو دستش- خواهش میکنم... -با نگاه مظلوم
هان: که دستتو پس زد-
ات: خواهش میکنم...تورو خدا...
لینو: داشت نزدیکت میشد- تو که نمیترسیدی.....چی شد پس...
ات: اینبارو منو ببخشید
هان بزور لباس بالا تنتو کند و رفت عقب و شروع کرد به در آوردن لباس خودش و لینو اومدو تورو بین دستاش گیر انداخت
لینو: خودت انتخاب کردی پس بپذیرش
دستشو گذاشت زیر زانوت و براید استایل بغلت کردو گذاشتت رو تخت
هان: حق داری همکاری کنی
لینو دستاتو با دستاش بالا سرت قفل کرد و سفت گرفته بودشون و شروع کرد به بوسیدنت هان هم شروع کرد به کیس و مارک گذاشتن داغ رو بدنت.....

( از اونجایی که من به شدت آدم پاکیم(ارواح عمم😐)بقیش رو میسپارم به مغز مبارک خودتون)
دیدگاه ها (۳۰)

تکپارتی از هان: (وقتی بارداری و....) امروز روزی بود که فهمید...

سه پارتی از لینو: (وقتی که تولدش....)درخواستیامروز روز تولد ...

دوپارتی مینسونگ: (وقتی که تو....)ساعت ۶:۳۸ دقیقه بود و تو دا...

چند پارتی از لینو: (وقتی که نزدیک بود...)ات: جیغ و داد-استف:...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط