سیاه

سیاه
سیاه
سیاه
نگاه او چندان سیاه است
که گفتی
هزاران کلاغ
از چشم‌هایش
پرواز می‌کنند

زنی با رنگ‌هایی که نمی‌شناسم
تصویر مرا در تابلو
زندانی می‌کند
تصویر ناتمام من
چارچوب تابلو را
درهم خواهد شکست
و در باغ‌های معلق آزادی
همه ناقوس ها را
به صدا در خواهد آورد
من
آزادی را
دوست می‌دارم
#کیومرث_منشی_زاده
@dastkhatcafe
دیدگاه ها (۱)

وصیت کرده ام بعد از مرگم؛ همراه مندو تا فنجان چای هم دفن کنن...

نه تو می مانی و نه اندوهو نه هیچ یک از مردم این آبادیبه حباب...

روزی که گذشت هیچ ازو یاد مکنفردا که نیامده ست فریاد مکنبر نا...

و گاهیحتی اگر شده هر از گاهیرویاهایت رامثل یاس های سفید کوچک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط