رفتم سر میز که شوگا هم با ظرف های غذا اومد سر میز
رفتم سر میز که شوگا هم با ظرف های غذا اومد سر میز
شوگا:هوم بوش که خیلی خوبه بزار ببینم طعمش هم مثل بوشه یا نه
شوگا یکم برداشت و خورد
شوگا:واو برای خودت کد بانویی هستیا
ا.ت:بله پس چی فک کردی
شوگا:(خنده)
(پرش به بعد شام)
رفتیم نشستیم که فیلم ببینیم که یهو گوشی شوگا زنگ خورد و وقتی گوشی رو برداشت عصبی شد و داد زد
شوگا:احمقا پس شما اونجا چه غلطی میکنید
شوگا گوشی رو قطع کرد و برگشت سمت من
شوگا:ام عشقم ببخشید باید برم ی کاری برام پیش اومده
ا.ت:اوهوم باشه فقط کی بر میگردی
شوگا:خب راستش...شاید دو سه روزی نیام
ا.ت:چ...چی(ناراحت)
شوگا:من...
ا.ت:نه نه اشکالی نداره فقط لطفا مراقب خودت باش(بغض)
شوگا:باشه عزیزم
شوگا اومد سمتم و بوسه ای روی پیشونیم گزاشت و به سمت در رفت و پالتوش رو برداش و رفت که زدم زیر گریه اخه من تو این دو سه روز چیکار کنم هق هق
یکی از خدمتکار ها اومد سمتم
(علامت خدمتکار*)
*خانوم حالتون خوبه
ا.ت:هق اره خوبم هق
*اخه...
رایا:سومی(اسم خدمتکاره)برو سر کارت(بچه ها شوگا رایا رو رئیس خدمتکارا کرده)
سومی:چشم
اون خدمتکار که فکر کنم اسمش سومی بود رفت
رایا:ا.ت چیزی شده؟
یهو پریدم بغل رایا
ا.ت:رایا من خیلی تنهام الان که شوگا رفته چیکار کنم(گریه)
رایا:هیشش ارباب زود بر میگردن تا اون موقع اگه حوصله ات سر رفت یا نیاز داشتی با کسی حرف بزنی من هستم خب؟(لبخند)
ا.ت:مرسی که هستی
رایا:خب دیگه برو یکم استراحت کن کاری داشتی فقط کافی صدام کنی
ا.ت:باشه پس شب بخیر
رایا:شب خوش
(ویو رایا)
وای این دختر چقدر کیوته خیلی به ارباب میاد
(ویو ا.ت)
رفتم بالا و لباسامو عوض کردم(عکسشو میزارم)و خوابیدم...
شرط:
۱۵ لایک
۱۰ کامنت
شوگا:هوم بوش که خیلی خوبه بزار ببینم طعمش هم مثل بوشه یا نه
شوگا یکم برداشت و خورد
شوگا:واو برای خودت کد بانویی هستیا
ا.ت:بله پس چی فک کردی
شوگا:(خنده)
(پرش به بعد شام)
رفتیم نشستیم که فیلم ببینیم که یهو گوشی شوگا زنگ خورد و وقتی گوشی رو برداشت عصبی شد و داد زد
شوگا:احمقا پس شما اونجا چه غلطی میکنید
شوگا گوشی رو قطع کرد و برگشت سمت من
شوگا:ام عشقم ببخشید باید برم ی کاری برام پیش اومده
ا.ت:اوهوم باشه فقط کی بر میگردی
شوگا:خب راستش...شاید دو سه روزی نیام
ا.ت:چ...چی(ناراحت)
شوگا:من...
ا.ت:نه نه اشکالی نداره فقط لطفا مراقب خودت باش(بغض)
شوگا:باشه عزیزم
شوگا اومد سمتم و بوسه ای روی پیشونیم گزاشت و به سمت در رفت و پالتوش رو برداش و رفت که زدم زیر گریه اخه من تو این دو سه روز چیکار کنم هق هق
یکی از خدمتکار ها اومد سمتم
(علامت خدمتکار*)
*خانوم حالتون خوبه
ا.ت:هق اره خوبم هق
*اخه...
رایا:سومی(اسم خدمتکاره)برو سر کارت(بچه ها شوگا رایا رو رئیس خدمتکارا کرده)
سومی:چشم
اون خدمتکار که فکر کنم اسمش سومی بود رفت
رایا:ا.ت چیزی شده؟
یهو پریدم بغل رایا
ا.ت:رایا من خیلی تنهام الان که شوگا رفته چیکار کنم(گریه)
رایا:هیشش ارباب زود بر میگردن تا اون موقع اگه حوصله ات سر رفت یا نیاز داشتی با کسی حرف بزنی من هستم خب؟(لبخند)
ا.ت:مرسی که هستی
رایا:خب دیگه برو یکم استراحت کن کاری داشتی فقط کافی صدام کنی
ا.ت:باشه پس شب بخیر
رایا:شب خوش
(ویو رایا)
وای این دختر چقدر کیوته خیلی به ارباب میاد
(ویو ا.ت)
رفتم بالا و لباسامو عوض کردم(عکسشو میزارم)و خوابیدم...
شرط:
۱۵ لایک
۱۰ کامنت
۶.۱k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.