اگر سیب را بشکافی

اگر سیب را بشکافی
قلبش را به دو نیم کنی
با ضربتی تند و تیز
سیبی از سیب‌های معطر
عطرش سرخی عمیق
میان سکوتی سبزینه
اگر آن سیب را این‌چنین بشکافی
میان دست‌های حیوانیت
دست‌هایی که من نمی‌شناسمشان
ولی دوستشان دارم
اگر تو | ببری | سیب را | در خط فرضی محورش
خط استوای سیب را | تقسیم بر دو
در هوایی درون‌گرا
بالای سرِ نیوتونی که چُرت می‌زند
بالای سر کودکِ ویلیام تل به فرض
اگر بشکافی سیب آلن تورینگ را
آن نامادری-سیبرا
آن سیب گار خورده در پیراهنی رنگین‌کمانی

اگر بشکافی سیب‌هایی را که از همه‌سیب‌ها سیب‌ترند
دیدگاه ها (۱)

حالا کوری را می‌شناسم:فقط آینه‌ دیدن است.در ظلماتآن‌جا که هم...

Even the man who is happyglimpses somethingor a hair of soun...

فاطمه فاطمه است بی کم وکاست . السلام العلیکم بی بی دو عالم .

سلام. ای آنکه طبیب دردهای مائیاین درد ز حد رفت، چه می‌فرمائی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط