ماهتیره

ماه_تیره🌑
Part: 50
+من... من... میشه برم دوش بگیـ...
_برو
+تو از اتاق برو بیرون

برگشت و بهم خیره شد
لامصب چطوری اول صبح ها خوش تیپ بود

خدایا دارم چی میگم؟
_چرا؟
+بهت اعتماد ندارم میترسم بیای توی حمام و...
خندید و برگشت. دوباره از اتاقش به بیرون نگاه کردن

_پس منو اینجوری دیدی
+چجوری؟
_اونقدرام کثافت نیستم
+نه من
تا خواستم چیزی بگم از اتاق رفت
اجازه صحبت کردن بهم نداد
به درک مرتیکه اشغال
سریع رفتم حمام و لباس هام رو بیرون اوردم

اما شامپوی مناسب منو نداشتن
یادم میاد چندتا خرتو پرت واسه مو براشته بود ته ساک

حوله پبچیدم دورم و از حمام بیرون اومدم

توی ساکم دنبال شامپو و...... بودم که یه دفعه مثل بز سرشو انداخت زیرو اومد داخل که....


༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
دیدگاه ها (۰)

‌ماه_تیره🌑Part: 51جیغ بلندی کشیدم که انگار تازه متوجه حضورم ...

‌ماه_تیره🌑Part: 52+درسته نباید از یه پسر توقع حیا داشتن کرد...

ماه_تیره🌑Part: 49_صبح بخیر شاهزاده خانمبعد زد زیر خندهقهوه م...

ماه_تیره🌑Part: 48+چه غلطی میکنی؟ این چه کاریه؟ زد زیر خنده ب...

رمان فیک پارت 5 شرط کامنت بالای 15بچه ها دفعه قبلی لایکا نرس...

قلب سیاه نشان سرخ

~حقیقت پنهان~

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط