ماهتیره

‌ماه_تیره🌑
Part: 52

+درسته نباید از یه پسر توقع حیا داشتن کرد پسره بی حیا

اخماشو توهم کشید
اروم اروم به سمتم می اومد
_چی گفتی؟
+بخوام منظورمو بهت برسونم....
_خب...!؟
+تو بشدت کثافتی ادم جالبی نیستی
_عجب...
+فقط عجب..؟؟؟
_هوم...

بهم نزدیک شد میترسیدم
خدایا چکار کنم؟

کلید از توی جیبش برداشت و به سمتم گرفت

_کلید اتاق
سریع گرفتمش
_قفلش کن تا یه پسر بی حیای دیگه مثل من نیاد داخل

چه راحت کلید رو بهم داد
ناراحت شده بود از حرفم؟


اون اگه میخواست کاری کنه میتونست
الان
دیشب
دیروز
اما هیچ کاری نکرد کامل مطمئن شده بودم ازش
حتی الانم موقع حرف زدن باهام
سعی میکرد بهم نگاه نکته تا موذب نشم
میفهمیدم....

༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
دیدگاه ها (۰)

تولدت مبالک عزیزتر از جونم 😇

‌ماه_تیره🌑Part: 51جیغ بلندی کشیدم که انگار تازه متوجه حضورم ...

ماه_تیره🌑Part: 50+من... من... میشه برم دوش بگیـ... _برو+تو ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط