:
:
بی وفا آمد برایم دانه را پاشید ورفت
چون طبیبی ازبرایم نسخه ای پیچید ورفت
بی وفا حرفی ز رفتن پیش ما ناگفته بود
بی وفاخودبود، ما را بی وفا نامید ورفت
حرفهای دل همه ناگفته ماند ودل فسرد
صد سخن ناگفته از من،درگلو ماسید ورفت
قول داد بهر دلم مرهم شود اما نشد
جای مرهم روی دل قدری نمک مالید ورفت
دشت قلبم در پی ابری پر از باران نشست
ابر شد، آمدولی بر دیگری بارید ورفت
آرزوی آخرم این است دل را پس بده
تک گل گلدان ما را عاقبت برچید ورفت
بی وفا آمد برایم دانه را پاشید ورفت
چون طبیبی ازبرایم نسخه ای پیچید ورفت
بی وفا حرفی ز رفتن پیش ما ناگفته بود
بی وفاخودبود، ما را بی وفا نامید ورفت
حرفهای دل همه ناگفته ماند ودل فسرد
صد سخن ناگفته از من،درگلو ماسید ورفت
قول داد بهر دلم مرهم شود اما نشد
جای مرهم روی دل قدری نمک مالید ورفت
دشت قلبم در پی ابری پر از باران نشست
ابر شد، آمدولی بر دیگری بارید ورفت
آرزوی آخرم این است دل را پس بده
تک گل گلدان ما را عاقبت برچید ورفت
۵۱۴
۲۱ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.