پارتهفدهم
#پارت_هفدهم
ادرین - برای چی اومدی
مرد - ببینم چجوری زندگی میکنید
ادرین داد زد : اینجوری ؟ اینجوری که بیای مردم رو بترسونی
مرد - نه مجمدی گفت بیام ببینم شما چجور ادمی هستید
ادرین یقه ی مرد رو ول کرد ، داشتیم میرفتیم بالا ولی هر سه تا نگاهمون روی ادرین و اون مرد بود که یهو خوردم به یجایی قفسه ی سینه ام میسوخت ولی به روی خودم نیاوردم ، خورده بودم به دیوار
برگشتم دیدم مرد روی مبل نشسته ادرین و اون دوتا هم بالای سرش وایسادن و حرف میزنن وایسادم ببینم چی میگن ولی اصلا صداشون نمیومد ی نگاه به ادرین کردم که با چشم همراهیم کرد برم داخل اتاق .... داخل یکی از اتاق های دونفره خوابیدم تا شاید دردم بهتر بشه اما بهتر نشد بلکه بدترم شد
چند مین بعد پسرا هم اومدن منم روی تخت نشستم
+ چی شد ؟
رادوین - مثل اینکه اومده بود ی وقت ما پلیسی چیزی نباشیم
+ اینو خودش گفت ؟
رادوین - نه بابا اون نگفت فقط گفت مجمدی فرستادش تا وضع و حال مارو ببینه
+اها میگم کشموی منو نگرفتید ازش
ترمه - حناق ۷۲ ساعته بگیری اخه الان باید خداروشکر کنی بعد میگی کو کشموم
+ خب اره خیلی خوجل بود
اروین - از این به بعد کسی حق نداره بیدار باشه درسا تو هم برو پیش دوستات بخواب
از روی تخت بلندشدم و شالم رو مرتب کردم : خب من میترسم
رویا - ما پیشت هستیم که
+نخیر تو الان بالشت رو ببینی ادم دیگه نمیشناسی من هر چقدر جیغ بزنم نمیشنوی یا همه پایین میخوابیم یا من همین الان خودمو از پنجره پرت میکنم
رویا - اه درسا لج نکن
+ پس خودم تنها
ترمه - الان یکی میزنمت که بری خونه ی عمت
+ به من چه
ترمه - درسا 😠
+ باشه بریم
ی دستم به دیوار بود ی دستم به کمرم
ادرین - چی شده درسا
+ خوردم به دیوار ☺ 😌
رویا - چِه؟!!!
ادرین - میخوای بریم دکتر شاید جایت ضربه خورده باشه
+ نه خوبم
ترمه - اگه تو خوبی پس بد چیه
+ خوبم فردا هم حالم بهتر میشه
رویا - معلومه
اروین - بابا اینجوری که تو خوردی به دیوار من میخوردم ی بلای سرم میومد
رویا - تو دیدیش
اروین - پ ن پ تو دیدیش
رویا - یکی میزنمت که بری خونه ی بابات
اروین - نمیرم
+ انشا... هر دوتاتون باهم برید قبرستون
رادوین - اقا برین ما خوابمون میاد
+ خب من پیشه رویا و ترمه میخوابم شما هم دم در اتاق بخوابید
ادرین - امر دیگه ای نیست
+ نه
ترمه - بیا بریم
به زور ترمه خوابیدم اگه دست خودم بود تا صبح بیدار میموندم
صبح با صدای ترمه از خواب بیدار شدم
ترمه - دختر چقدر میخوابی بلند شو
+ ولم کن
ترمه - الانه که بزنمت
+ خوب از دیشب دست و دلت برای زدن باز شده
ترمه - دو دقیقه ی دیگه پایین بودی که هیچ نبودی با ۱۸ چرخ میارمت
+ باش
ترمه که رفت لباس خوابم رو با ی مانتو زرد ساده با جین مشکیم عوض کردم و کلا گیسم رو گذاشتم و شالم رو انداختم رو گردنم
بعد از اینکه صورتم رو شستم رفتم پایین
+ سلام صبح بخیر
رادوین - چه عجب میذاشتی بعدا میومدی
+ میرم میخوابما
رویا - غلط میکنی بری بخوابی
+ بابا استاد شما دیگه چرا نه به اونکه عمل فیزیکی میخواد انجام بده (کتک زدن) نه به توکه میخوای فهش بدی
اروین - وااااای بس کنید تا نیومدم ی عمل شیمیای روتون انجام بدم (یعنی اینقدر فهش بده که رنگ عوض کنیم قرمز مشکی و بنفش بشیم)
+ بریم بریم که اگه بیشتر بمونیم سال دیگه همین موقع باید برام لباس مشکی بپوشید
رفتیم بیرون روی صندلی نشستیم
صبحون رو اوردن منم که فقط داشتم نگاهش میکردم اصلا اشتها نداشتم با این ادم های که من دیدم اشتهام کور شد
ادرین - نمیخوری بدبختا خجالت میکشن اینقدر نگاشون میکنی
+ با این ادما اشتهام کور شد
ادرین ی لبخنده کمرنگ زد و گفت : بخور
نوناشون که مثل نون های ما نبود پنیرشون هم شکل پنیر ما نبود فقط ی گردو دیدم توشون که پیشم اشنا بود خب دیگه چکار کنیم همین نون و پنیر و گردو رو میخوریم حالا مربا هم مربای مارمالاد بود
بعد از صبحونه رفتیم بالا
+ میگم کی میرید پیش مجمدی
اروین - فردا بعد از ظهر میریم برای بیشتر اشنا شدن باهاشون
+ اها
من که اصلا حال ندارم باید یادم باشه بعدازظهر برم دکتر اگه سرما خورده باشم 😱
********************
امروز باید بریم پیشه مجمدی
ی لباس قرمز تا بالای زانوم که بالا تنش سنگ دوزی شده بود و دامنش چین داشت و استینش بلند از جنس خوده لباس بود که ی طرح گل طلایی از شونه تا مچ دستم کشیده شده بود رو پوشیدم
کمربنده طلای رو بستم و ساپورت مشکی و صندل طلایم رو پام کردم کلا گیس و پاپیونم قرمزم رو پوشیدم با کمی ارایش
دیروز که رفتم پیشه دکتر گفت باید بیشتر استراحت کنم و شب تا دیر وقت بیدار نباشم منم مثل بچه ی ادم گوش دادم
رسیدیم به ی ویلا که ا
ادرین - برای چی اومدی
مرد - ببینم چجوری زندگی میکنید
ادرین داد زد : اینجوری ؟ اینجوری که بیای مردم رو بترسونی
مرد - نه مجمدی گفت بیام ببینم شما چجور ادمی هستید
ادرین یقه ی مرد رو ول کرد ، داشتیم میرفتیم بالا ولی هر سه تا نگاهمون روی ادرین و اون مرد بود که یهو خوردم به یجایی قفسه ی سینه ام میسوخت ولی به روی خودم نیاوردم ، خورده بودم به دیوار
برگشتم دیدم مرد روی مبل نشسته ادرین و اون دوتا هم بالای سرش وایسادن و حرف میزنن وایسادم ببینم چی میگن ولی اصلا صداشون نمیومد ی نگاه به ادرین کردم که با چشم همراهیم کرد برم داخل اتاق .... داخل یکی از اتاق های دونفره خوابیدم تا شاید دردم بهتر بشه اما بهتر نشد بلکه بدترم شد
چند مین بعد پسرا هم اومدن منم روی تخت نشستم
+ چی شد ؟
رادوین - مثل اینکه اومده بود ی وقت ما پلیسی چیزی نباشیم
+ اینو خودش گفت ؟
رادوین - نه بابا اون نگفت فقط گفت مجمدی فرستادش تا وضع و حال مارو ببینه
+اها میگم کشموی منو نگرفتید ازش
ترمه - حناق ۷۲ ساعته بگیری اخه الان باید خداروشکر کنی بعد میگی کو کشموم
+ خب اره خیلی خوجل بود
اروین - از این به بعد کسی حق نداره بیدار باشه درسا تو هم برو پیش دوستات بخواب
از روی تخت بلندشدم و شالم رو مرتب کردم : خب من میترسم
رویا - ما پیشت هستیم که
+نخیر تو الان بالشت رو ببینی ادم دیگه نمیشناسی من هر چقدر جیغ بزنم نمیشنوی یا همه پایین میخوابیم یا من همین الان خودمو از پنجره پرت میکنم
رویا - اه درسا لج نکن
+ پس خودم تنها
ترمه - الان یکی میزنمت که بری خونه ی عمت
+ به من چه
ترمه - درسا 😠
+ باشه بریم
ی دستم به دیوار بود ی دستم به کمرم
ادرین - چی شده درسا
+ خوردم به دیوار ☺ 😌
رویا - چِه؟!!!
ادرین - میخوای بریم دکتر شاید جایت ضربه خورده باشه
+ نه خوبم
ترمه - اگه تو خوبی پس بد چیه
+ خوبم فردا هم حالم بهتر میشه
رویا - معلومه
اروین - بابا اینجوری که تو خوردی به دیوار من میخوردم ی بلای سرم میومد
رویا - تو دیدیش
اروین - پ ن پ تو دیدیش
رویا - یکی میزنمت که بری خونه ی بابات
اروین - نمیرم
+ انشا... هر دوتاتون باهم برید قبرستون
رادوین - اقا برین ما خوابمون میاد
+ خب من پیشه رویا و ترمه میخوابم شما هم دم در اتاق بخوابید
ادرین - امر دیگه ای نیست
+ نه
ترمه - بیا بریم
به زور ترمه خوابیدم اگه دست خودم بود تا صبح بیدار میموندم
صبح با صدای ترمه از خواب بیدار شدم
ترمه - دختر چقدر میخوابی بلند شو
+ ولم کن
ترمه - الانه که بزنمت
+ خوب از دیشب دست و دلت برای زدن باز شده
ترمه - دو دقیقه ی دیگه پایین بودی که هیچ نبودی با ۱۸ چرخ میارمت
+ باش
ترمه که رفت لباس خوابم رو با ی مانتو زرد ساده با جین مشکیم عوض کردم و کلا گیسم رو گذاشتم و شالم رو انداختم رو گردنم
بعد از اینکه صورتم رو شستم رفتم پایین
+ سلام صبح بخیر
رادوین - چه عجب میذاشتی بعدا میومدی
+ میرم میخوابما
رویا - غلط میکنی بری بخوابی
+ بابا استاد شما دیگه چرا نه به اونکه عمل فیزیکی میخواد انجام بده (کتک زدن) نه به توکه میخوای فهش بدی
اروین - وااااای بس کنید تا نیومدم ی عمل شیمیای روتون انجام بدم (یعنی اینقدر فهش بده که رنگ عوض کنیم قرمز مشکی و بنفش بشیم)
+ بریم بریم که اگه بیشتر بمونیم سال دیگه همین موقع باید برام لباس مشکی بپوشید
رفتیم بیرون روی صندلی نشستیم
صبحون رو اوردن منم که فقط داشتم نگاهش میکردم اصلا اشتها نداشتم با این ادم های که من دیدم اشتهام کور شد
ادرین - نمیخوری بدبختا خجالت میکشن اینقدر نگاشون میکنی
+ با این ادما اشتهام کور شد
ادرین ی لبخنده کمرنگ زد و گفت : بخور
نوناشون که مثل نون های ما نبود پنیرشون هم شکل پنیر ما نبود فقط ی گردو دیدم توشون که پیشم اشنا بود خب دیگه چکار کنیم همین نون و پنیر و گردو رو میخوریم حالا مربا هم مربای مارمالاد بود
بعد از صبحونه رفتیم بالا
+ میگم کی میرید پیش مجمدی
اروین - فردا بعد از ظهر میریم برای بیشتر اشنا شدن باهاشون
+ اها
من که اصلا حال ندارم باید یادم باشه بعدازظهر برم دکتر اگه سرما خورده باشم 😱
********************
امروز باید بریم پیشه مجمدی
ی لباس قرمز تا بالای زانوم که بالا تنش سنگ دوزی شده بود و دامنش چین داشت و استینش بلند از جنس خوده لباس بود که ی طرح گل طلایی از شونه تا مچ دستم کشیده شده بود رو پوشیدم
کمربنده طلای رو بستم و ساپورت مشکی و صندل طلایم رو پام کردم کلا گیس و پاپیونم قرمزم رو پوشیدم با کمی ارایش
دیروز که رفتم پیشه دکتر گفت باید بیشتر استراحت کنم و شب تا دیر وقت بیدار نباشم منم مثل بچه ی ادم گوش دادم
رسیدیم به ی ویلا که ا
- ۱۷.۷k
- ۱۲ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط