هر غروب
هر غروب
مردی که به خانه برمی گردد
به هوای زنی که
دست هایش می لرزد،
در کافه ای قهوه می خورد،
از مغازه ای شکلات می خرد،
دنبال یک شاخه رز صورتی می گردد،
و با خودش می گوید
این حس بی قرار
نمی تواند عشق باشد؛
هر روز زنی
با آخرین سؤالش
در گورستانی دفن می شود
آیا او مرا دوست داشت؟
#نیلوفرلاریپور
مردی که به خانه برمی گردد
به هوای زنی که
دست هایش می لرزد،
در کافه ای قهوه می خورد،
از مغازه ای شکلات می خرد،
دنبال یک شاخه رز صورتی می گردد،
و با خودش می گوید
این حس بی قرار
نمی تواند عشق باشد؛
هر روز زنی
با آخرین سؤالش
در گورستانی دفن می شود
آیا او مرا دوست داشت؟
#نیلوفرلاریپور
- ۲.۰k
- ۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط