لاک کنید مرسی
لاک کنید مرسی
عمر راه شو میکشه میره احمد میره جلسه و وقتی بر میگرده دوباره سعی میکنه با عمر ارتباط برقرار کنه به عمر میگه من ترو نمیشناسم و عمر میگه منم همینو میخوام و وقتی میبینن که سوسن آسیه دارن میان به سمت عمر و احمد به نیلسو پیام میده میگه من ایجام منو کشیدن به حرف بیا به یه بهونه ای منو ببر نیلسو لاستیک موتورش پنچر شده بود بعد پیام رو میخونه میگه این بهونه یه خوبه عمر میبیه نیلسو داره میاد سوسن که میبیه نیلسو داره میاد بسمت عمر میره و جلوی نیلسو رو میگیره نیلسو میگه چیکار میکنی. سوسن میگه تو چیکار میکنی به نیلسو میگه از عمر فاصله بگیر. نیلسو میخواد بره که سوسن دستشو فشار میده نیلسو داد میزنه عمر سری میره پیشه سوسن و نیلسو دست سوسن میکشه و میگه تو حق نداری با دوست من اینطوری رفتار کنی سوسن میگه که شود دوستت عمر میگه بله دوستمه مشکلی داری سوسن میگه نهو راهشو میکشه میره میر جلوی در احمد شنگول برک دروک الجان اروهان نباهت سارپ همه جمع بودن عمر تکیه میده به یه ماشین و با گوشی ور میره که میبینه نیلسو میاد پیش عمر و بهش میگه صبح کلید ماشینت تو پیش من جا گذاشتی. عمر میگه مرسی نیلسو میگه عمر میشه امروز تو منو ببری تا دم ایستگاه من برم خونه عمر میگه آره اما مگه خودت موتور نداری میگه پنچر شده عمر میگه به یه شرط من میبرم فردام خودم میارمت نیلسو میگه باشه احمد میگه این دختر کیه سوسن با اصبانیت میگه معلوم نیست دوروزه اومد چسبیده به عمر احمد میگه یعنی چی بعد نیلسو عمر میرن همه فکر میکنن بعد احمد میگه به نظر توی کلوپ یه جشن بگیریم از طرف مدرسه عمرم دعوت باشه شاید رابطهش باهمون خوب بشه شگول میگه من کوتلت میپرم نباهت میگه این فکر علیه فردا عمر میره دنبال نیلسو و مسیرسن مدرسه و سوسن میره تو مدرسه و به دورک آلامت میده و دورک میر از میکروفن همه رو دعوت میکنه. عمر میبینه نیلسو تنها بهش میگه میای باهم بریم نیلسو میگه نمیدونم سوسن ناراحت نشه عمر میگه تو اونو ولش کن میای یا نه نیلسو میگه چراکه نه میام بعد زنگه میخوره میرن سر کلاس اوستاد چندتا سوال ریاضی از نیلسو میپرسه و نیلسو همرو جواب میده استاد میگه فکر نمیکردم آنقدر درست خوب باشه نیلسو میگه استاد همش به لطف عمر و ازش تشکر می کنه
عمر راه شو میکشه میره احمد میره جلسه و وقتی بر میگرده دوباره سعی میکنه با عمر ارتباط برقرار کنه به عمر میگه من ترو نمیشناسم و عمر میگه منم همینو میخوام و وقتی میبینن که سوسن آسیه دارن میان به سمت عمر و احمد به نیلسو پیام میده میگه من ایجام منو کشیدن به حرف بیا به یه بهونه ای منو ببر نیلسو لاستیک موتورش پنچر شده بود بعد پیام رو میخونه میگه این بهونه یه خوبه عمر میبیه نیلسو داره میاد سوسن که میبیه نیلسو داره میاد بسمت عمر میره و جلوی نیلسو رو میگیره نیلسو میگه چیکار میکنی. سوسن میگه تو چیکار میکنی به نیلسو میگه از عمر فاصله بگیر. نیلسو میخواد بره که سوسن دستشو فشار میده نیلسو داد میزنه عمر سری میره پیشه سوسن و نیلسو دست سوسن میکشه و میگه تو حق نداری با دوست من اینطوری رفتار کنی سوسن میگه که شود دوستت عمر میگه بله دوستمه مشکلی داری سوسن میگه نهو راهشو میکشه میره میر جلوی در احمد شنگول برک دروک الجان اروهان نباهت سارپ همه جمع بودن عمر تکیه میده به یه ماشین و با گوشی ور میره که میبینه نیلسو میاد پیش عمر و بهش میگه صبح کلید ماشینت تو پیش من جا گذاشتی. عمر میگه مرسی نیلسو میگه عمر میشه امروز تو منو ببری تا دم ایستگاه من برم خونه عمر میگه آره اما مگه خودت موتور نداری میگه پنچر شده عمر میگه به یه شرط من میبرم فردام خودم میارمت نیلسو میگه باشه احمد میگه این دختر کیه سوسن با اصبانیت میگه معلوم نیست دوروزه اومد چسبیده به عمر احمد میگه یعنی چی بعد نیلسو عمر میرن همه فکر میکنن بعد احمد میگه به نظر توی کلوپ یه جشن بگیریم از طرف مدرسه عمرم دعوت باشه شاید رابطهش باهمون خوب بشه شگول میگه من کوتلت میپرم نباهت میگه این فکر علیه فردا عمر میره دنبال نیلسو و مسیرسن مدرسه و سوسن میره تو مدرسه و به دورک آلامت میده و دورک میر از میکروفن همه رو دعوت میکنه. عمر میبینه نیلسو تنها بهش میگه میای باهم بریم نیلسو میگه نمیدونم سوسن ناراحت نشه عمر میگه تو اونو ولش کن میای یا نه نیلسو میگه چراکه نه میام بعد زنگه میخوره میرن سر کلاس اوستاد چندتا سوال ریاضی از نیلسو میپرسه و نیلسو همرو جواب میده استاد میگه فکر نمیکردم آنقدر درست خوب باشه نیلسو میگه استاد همش به لطف عمر و ازش تشکر می کنه
۱.۶k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.