انتظارنونو ژودیس

انتظار-نونو ژودیس
و چنین است که می‌رسم به این کرانه‌
که تنها مردگان در انتظار من‌اند
از لابلای درختان نگاهم می‌کنند
برگ‌های خشک
دستانِ پیش آمده‌ی آنهاست

می‌نشینم بر سنگ رودخانه
و گوش می‌سپارم به گلایه‌هایشان
می‌گویم:
«هیچ چیز نمی‌تواند آرامتان کند.»
و گریه‌هاشان جاری می‌شود با آب،
در پژواک جریان رود

چرا زورق بازگشت تأخیر کرده‌است؟
چه باید کرد
اینجا در این کرانه‌ که مردگان همراه من‌اند؟

افق خالی‌ست.
تنها ابری سرگردان فرامی‌خواندَم
با نشانی سفید
چنان که انگار می‌توان سوار شد بر ابر

ترجمه-سارا سمیعی
دیدگاه ها (۱)

به خیابان بیابگذار آسمانبا ریه هایت نفس بکشدو درختان باران ز...

عصرها بی تاب می شوم ،به شب و قرار شبانه آسمان و ماهم فکر می ...

برخی گمان می‌کنند امضای قرارداد با توتال اسلام را به خطر می‌...

praying time

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط