عصرها بی تاب می شوم به شب و قرار شبانه آسمان و ماهم فکر

عصرها بی تاب می شوم ،به شب و قرار شبانه آسمان و ماهم فکر می کنم ،شب شد به آسمان که نگریستم دیدم ماه من نیست ،،هراسان شدم به دنبالش گشتم ،،اما نبود..
هر چه صدایش کردم نبود ...
کجا می تواند رفته باشد ،،چرا بی خبر ؟چرا بی هوا؟
دلم شور میزد ،،نکند دوباره رفتنی در میان است؟
ستاره ها را ک دیدم بی هوا فریادی زدم ، آهای ستاره ها ماه من را ندیده اید ،نمی دانید به کجا رفته؟
منتظر جواب بودم ،اما جوابی نشنیدم ..
نکند گم شده ،نه مگر می شود راه آسمانش را گم کند یا...
نکند کسی او را برداشته،
نه نه فکرش هم آزارم می دهد ،
ماه من برای دیگری ..
نه من بی او نمی توانم دوام بیارم ،ماه من ب آسمانش تعلق خاطر دارد مگر میشود برود ماه دیگری شود ..
اصلا من چگونه می توانم او را ب دیگری بسپارم ...
او ماه من است ماه آسمان من..
ستاره ها هم که جوابی نمی دهند
ماه نقره دوز من نیست،،آسمان هم چادر شبش دلگیرانه بدون ماهش پهن کرده،،ستاره ها هم در نبود ماه بر عکس پر حرفی های هر شبشان سکوت اختیار کردند..
آسمان شب بدون ماهش،،مگر میشود ...

نمی دانم شاید هم بشود ولی میدانم نه آسمان شب و ن ستارها بدون ماه دیگر خود نیستند مثل من که بعد از رفتن تو دیگر خود نیستم
من بی تو
و آسمان بدون ماهش
چطور می شود ؟؟
دیدگاه ها (۲)

گاهی دلم میخواهد برای تو .بگویم وبرای تو بنویسم .این گاهی چق...

شب خوشخورشید ..جز نقش تو در نظر نیامد ما را

به خیابان بیابگذار آسمانبا ریه هایت نفس بکشدو درختان باران ز...

انتظار-نونو ژودیسو چنین است که می‌رسم به این کرانه‌که تنها م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط