می دانم روز مرگم غمگین خواهی بود...
می دانم روز مرگم غمگین خواهی بود...
نه برای من!
من که مدت هاست رفته ام...
برای خودت!
آخر دیگر کسی نیست
که با تمام وجود تو را دوست بدارد
دیگر کسی نیست
که بی محلی هایت را طاقت بیاورد...
دیگر کسی نیست
که برای دیدن لبخند زیبایت دنیا را به رقص بیاورد
دیگر کسی نیست
که خدایش باشی... که پرستش ات کند!
می دانم!
غمگین می شوی
نه برای من
برای خودت!
که جز دفتر شعرهایم
در یاد هیچ کس ماندگار نخواهی بود؛
که آرام آرام
فراموش خواهی شد...
نه برای من!
من که مدت هاست رفته ام...
برای خودت!
آخر دیگر کسی نیست
که با تمام وجود تو را دوست بدارد
دیگر کسی نیست
که بی محلی هایت را طاقت بیاورد...
دیگر کسی نیست
که برای دیدن لبخند زیبایت دنیا را به رقص بیاورد
دیگر کسی نیست
که خدایش باشی... که پرستش ات کند!
می دانم!
غمگین می شوی
نه برای من
برای خودت!
که جز دفتر شعرهایم
در یاد هیچ کس ماندگار نخواهی بود؛
که آرام آرام
فراموش خواهی شد...
۱.۷k
۲۳ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.