خواستم جامی بنوشم مست چشمانت شوم
لیک ترسیدم؛ به مستی،دل تو بهتر مے برے
خواستم تا ، گرم آغوش تو ، گرمایم دهد
دیدم ازبس داغتم، از ڪوره ام در مے
خواستم جان را ، فداے مهربانے ات ڪنم
دیدم این ناقابل ست بے جامِ دیگر میبرے
خواستم پاپسڪشمازبسڪه میخواهم تو را
دیدمت در عشق پایے ؛ تا به آخر مے بری
┄┅┅┄┅✽♥️✼┅┄┅┅┄