چای بهانه بود



چای بهانه بود
من نگاهت را می نوشیدم...
دیدگاه ها (۴۴)

خواستم‌جامی‌بنوشم مست‌چشمانت شوم لیک ترسیدم؛ به مستی،دل تو ب...

برخیز و در تمام جهان انقلاب کن روی سپاه عاشق خود هم حساب کنم...

وصف ڪردم عشق را باواژہ هاے بهترے از دلت گفتم غزل با شور و حا...

غمگینم ...مثل اونی که به عکس من زل زده و میگه :کاشکی تو مال ...

صدای تو خوب است بگو برای مان

در این هوای بغض آلودیادت خواهم کرددر این افکار تو خالیتو را ...

من‌ توی گرما تابستان هم چای می خورم من یه آسیایی اصیل هستم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط