پارت ۶؟
پارت ۶؟
منو بر تو یک کوچه تا اومد منو بزنه تو یک کوه یخی گیر کرد
شوتو گفت :اوکی بلند شو تا یک مدت مشکلی نی تا بلند شدم
از جام پاشدم تا اومدیم ریم از تو یه در اومد
از زبان شوتو
سریع از تو سایه ها یک تفنگ در آورد و شروع کرد به شلیک کردن به سمت منو اکیکو که سریع یک کوه ( نمک ) یخ درست کردم و جلوی اون گلوله ها رو گرفتم ، بدون هدر دادن یک ثانیه اکیکو رو بردم یک جا که هم تا یک مدت پیدا مون نکنه هم بتونم بفهمم چه خبره رسیدم به یک نردبان از اون بالا رفتم و به سقف رسیدم اکیکو رو زمین گذاشتم و معلوم بود ترسیده به خودش میلرزید و گریه میکرد پرسیدم
ش شوتو ا اکیکو
ش) اکیکو اون اون کی بود تو اونو میشناسی
ا) ا آره اون دوست پسر قبلیم هست که از وقتی با هم دوست شدیم دسته به زن داشت ازش جدا شدم ولی ولی میدونستم داره دنبالم میگرده
شوتو اندر ذهن ( هم خوشحالم که اکیکو تو رابطه نیست هم ناراحت که یکی تونسته بود رو پرانسس من دست بلند کنه ، وایسا الان بهترین موقعیت برای گفته - چشمام رو بستم و گفتم
ش)اکیکو شاید من نتونم دیگه همچنین چیزی رو بگم پس خوب گوش کن از وقتی دیدمت نگاهم به زندگی اوز شده من من نمیفهمم چطور تونستی منو خوش قلب و مهربونم کنی اون نگاه معصومانه اون لبخند قشنگت اون قهر کردن های تو منو مجذوب کرد طوری که یک لحظه هم از فکرت در نمیام _ با طون صدای بلند تر _ اکیکو عاشقتم .
از زبان اکیکو
فقط داشتم به حرف های زیبا ای که با اون صدای قشنگ میگفت رو گوش میدادم که یک دفعه بلند گفت عاشقتم
با این کلمه دوست داشتم همون جا براش جون بدم پس بلند تر اون بدون فکر کردن به موقعیت داد زدم
ا)منم ، منم عاشق توی خوناشام جذاب هستم منم عاشق خندهاتم منم عاشق اون صدای جذابتم منم عاشق وقتی که دستم رو میگیری هس..
که یک صدا از پست سرمون اومد اون جورج بود داشت آروم با یک چوب بیس بال به سمت مون می آمد که گفت : چه غلطا هی پسر جون الکی نقشه نکش اون برای منه
شوتو به من گفت فرار کنم گفتم باشه ولی یکم عقب تر پشت یک کولر قایم شدم
داشتند دعوا می کردن که جورج با چوب بیسبال زد تو شقیقه ی شوتو ، شوتو بیهوش شد و اون شروع کرد به ضربه زدن با چوب بیسبال به بدن شوتو ، کنترول کوسم رو از دست دادم و هم فرشته هم شیطان رو فرستادم .........
منو بر تو یک کوچه تا اومد منو بزنه تو یک کوه یخی گیر کرد
شوتو گفت :اوکی بلند شو تا یک مدت مشکلی نی تا بلند شدم
از جام پاشدم تا اومدیم ریم از تو یه در اومد
از زبان شوتو
سریع از تو سایه ها یک تفنگ در آورد و شروع کرد به شلیک کردن به سمت منو اکیکو که سریع یک کوه ( نمک ) یخ درست کردم و جلوی اون گلوله ها رو گرفتم ، بدون هدر دادن یک ثانیه اکیکو رو بردم یک جا که هم تا یک مدت پیدا مون نکنه هم بتونم بفهمم چه خبره رسیدم به یک نردبان از اون بالا رفتم و به سقف رسیدم اکیکو رو زمین گذاشتم و معلوم بود ترسیده به خودش میلرزید و گریه میکرد پرسیدم
ش شوتو ا اکیکو
ش) اکیکو اون اون کی بود تو اونو میشناسی
ا) ا آره اون دوست پسر قبلیم هست که از وقتی با هم دوست شدیم دسته به زن داشت ازش جدا شدم ولی ولی میدونستم داره دنبالم میگرده
شوتو اندر ذهن ( هم خوشحالم که اکیکو تو رابطه نیست هم ناراحت که یکی تونسته بود رو پرانسس من دست بلند کنه ، وایسا الان بهترین موقعیت برای گفته - چشمام رو بستم و گفتم
ش)اکیکو شاید من نتونم دیگه همچنین چیزی رو بگم پس خوب گوش کن از وقتی دیدمت نگاهم به زندگی اوز شده من من نمیفهمم چطور تونستی منو خوش قلب و مهربونم کنی اون نگاه معصومانه اون لبخند قشنگت اون قهر کردن های تو منو مجذوب کرد طوری که یک لحظه هم از فکرت در نمیام _ با طون صدای بلند تر _ اکیکو عاشقتم .
از زبان اکیکو
فقط داشتم به حرف های زیبا ای که با اون صدای قشنگ میگفت رو گوش میدادم که یک دفعه بلند گفت عاشقتم
با این کلمه دوست داشتم همون جا براش جون بدم پس بلند تر اون بدون فکر کردن به موقعیت داد زدم
ا)منم ، منم عاشق توی خوناشام جذاب هستم منم عاشق خندهاتم منم عاشق اون صدای جذابتم منم عاشق وقتی که دستم رو میگیری هس..
که یک صدا از پست سرمون اومد اون جورج بود داشت آروم با یک چوب بیس بال به سمت مون می آمد که گفت : چه غلطا هی پسر جون الکی نقشه نکش اون برای منه
شوتو به من گفت فرار کنم گفتم باشه ولی یکم عقب تر پشت یک کولر قایم شدم
داشتند دعوا می کردن که جورج با چوب بیسبال زد تو شقیقه ی شوتو ، شوتو بیهوش شد و اون شروع کرد به ضربه زدن با چوب بیسبال به بدن شوتو ، کنترول کوسم رو از دست دادم و هم فرشته هم شیطان رو فرستادم .........
۸.۲k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.