ای به فدای چشم تو ناز مکن برای من

‍ ‍
‍ ‍ ای به فدای چشم تو ناز مکن برای من
جام تویی کام منم ، بلبل خوش نوای من
شورتویی صور تویی ،سر درون من تویی
راه به جا نمی برم رهبر با صفای من
گر ننوازیَم به لطف، وادل من ،وا دل من
کوه تویی، بحر تویی ،ساغر بی جفای من
بال گشودیَم به شوق، پرده گشودیَم به لطف
سجده کنم بسوی تو ،چون تو شدی خدای من
جرعه شراب من شدی نور دو دیده ام شدی
معنی زندگی شدی ،ای مه با وفای من
رونق شعر من شدی ،باده ناب من شدی
پیر من و ومراد من ،درد من ودوای من
دیدگاه ها (۵)

تو همان محرم جانی که صدایت بکنمتو همان سرمد جانی که ندایت بک...

من از این دنیای خود بیگانه گشتم نازنینچون ندانستم که با تو ع...

میشود تنهاییم از یاد تو غافل شومبر مدار عشق تو گردم چنین حائ...

گاهگاهی آتش عشقش مرا نالان ز آتش کرده استمحفل و گرمای نورش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط