فرصت کم بود و

فرصت کم بود و
سردرگمی‌های تو زیاد

در این مدتِ کم
از دستِ هیچ علمی
برای تو
کاری برنمی‌آمد
فقط
بوسه می‌توانست
در یک لحظه
تکلیفِ تو را معلوم کند
و...!
#افشین_یداللهی
دیدگاه ها (۲)

چون عطارد گرد توبیش از همه چرخیده امسوختم !شکر خدا عشقتمدار ...

صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گامترسم که بیایی تو و در خانه ن...

چشم تو باده ترین جام حلالیستکه هستدر مقامی که همان حال محالی...

آی اوسا کریم نظر به ما کن .همه جا تاریکه چراغ و روشن کن .میخ...

حکایت مرد و دام پزشک:روزی روزگاری یک مرد دچار چشم درد شدیدی ...

🔻فقط یک اصلاحطلب حقیر با چنین پیامی ذوق می کند و آن را بدو ب...

🔻فقط یک اصلاحطلب حقیر با چنین پیامی ذوق می کند و آن را بدو ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط