بگو هنوز از پشت پنجره ها

بگو هنوز از پشتِ پنجره ها
نگاهم میکنی‌
هنوز برای آمدنم دعا می‌‌کنی‌
که یک روز
بینِ این فاصله ها پٌل میزنی
که یک روز
ورق‌های گذشته را بٌر میزنی
بگو این‌بار اگرکه برگردم
مرا دوباره " ماهِ من " صدا میزنی

بگو برگرد
بر می‌گردم
دیدگاه ها (۲)

گــــاهی وقتهــا آدمهــااز یک جایی به بعــــــداز یک روزی به...

گاهی آنقدر تنها میشومکه چیزیبه چشمانم راه نمیابد جز اشکبه قل...

دوستت خواهم داشتباشد که بودن در آسمانِ این خانه رااز ستاره ب...

در زندگی کارهای عجیب و غریب بسیار کرده ام.دلم را بارها شکسته...

(۲part)..... نامه ای به وجودم.. ـــــــــــــــ.... سوالت به...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

پارت دوازدهم: شبِ بی‌خوابساعت از دوازده گذشته بود. هلیا و ل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط